توسعه فردی

۷ خطای بزرگ و کشنده در صحبت‌کردن + راهکار پیشنهادی

۴ دیدگاه

اول: غیبت

منظور از غیبت، بدگویی‌کردن از کسی است که حضور ندارد. اگر متوجه شوید کسی مدام غیبت می‌کند، شده یک درصد هم به ذهنتان خطور می‌کند که ممکن است ۵ دقیقه دیگر هم غیبت من را بکند. پس چقدر خوب می‌شود که از شخصیت خودمان شروع کنیم و اصلاحش کنیم.

چه‌جوری مقاوت کنیم؟

  1. به محض این که احساس کردید کمی دارید به سمت غیبت پیش می‌روید، با شوخی و خنده بحث را عوض کنید.

گاهی می‌بینیم طرف مقابلمان از شخصی بسیار شاکی است. برای همین شاید نتوانیم خیلی مستقیم به او یادآوری کنیم که کار درستی نیست و معلم اخلاق شویم! بهتر است با شوخی، بحث را بکشیم به جایی دیگر که با هم اشتراک داریم و دغدغه هر دوی ماست. تا موضوع کمی فراموش شود.

۲.به احساس گناهی که احتمالاً بعد از آن خواهید داشت نگاهی بیاندازید.

بسنجید که آیا می‌ارزد غیبت کنید یا خیر. در بحث‌های عزت‌نفس هم همین موضوع زیاد بحث می‌شود. غیبت، قضاوت و کارهایی امثال این‌ها جایی است که ما از کیسه عزت‌نفس خودمان خرج می‌کنیم که شاید جبران آن خیلی سخت باشد.

۳.حداقل به سه کار مثبتی که آن شخص انجام داده فکر کنید.

مطمئن آن شخص کارهای خوبی هم داشته. ذهن‌تان را خودتان آرام کنید. اینگونه از فشار عصبی کمی کاسته می‌شود و راحت‌تر می‌توانید از این موضوع بگذرید.

۴.رویداد را از تفسیر جدا کنید.

ببینید دقیقاً چه چیزی رخ داده. کدام تفسیر شماست و خود رویداد دقیقاً چه چیزی بوده. بهتر است در اینجور مواقع خیلی سریع تصمیم نگیریم و برچسب نزنیم. خیلی از این قضاوت‌ها و غیبت‌ها برخاسته از تفسیر اشتباه ماست نه رویدادی که واقعاً اتفاق افتاده است.

مهربون باشید :) ما خیلی از دردهای پنهان اشخاصی که با آن‌ها در طول روز برخورد می‌کنیم را نمی‌دانیم و همین ندانستن‌ها روی لنز دیدما تأثیر میگذارند. این خطا را آگاهانه کاهش دهید.

دوم: قضاوت

من به تازگی فهمیدم که خیلی از قضاوت‌ها ناشی از سرزنش‌کردن خودمان است! شاید بخندید ولی معمولاً به طور ناخودآگاه سعی داریم مسئله‌ای را دور بزنیم تا اینکه حل‌اش کنیم. برای همین کلی مسائل حل نشده باقی می‌ماند که هربار هم سعی داریم آن‌ها را بپوشانیم. باید کمی حوصله خرج داد و آرام آرام مسائل را حل کنیم. اینگونه مرکز توجه‌ما به سمت خودمان می‌رود تا دیگران. برای همین قضاوت را کاهش می‌دهد. از طرفی هم کم‌کم با خودمان کنار می‌آییم و با خودمان مهربان‌تر می‌شویم.

سوم: منفی‌گرایی

همه آدم‌ها دوست دارند با کسانی که انرژی بیشتر دارند و شادتر هستند ارتباط داشته باشند. منظورم شادی الکی نیست. منظورم سرحالی است. کسی که ذهن شاد دارد. با انرژی برخورد می‌کند. برای این عادت باید وقت گذاشت. از آن دسته عاداتی است که بسیار در چشم است اما نادیده گرفته می‌شود! سعی کنیم اول سلام و احوال‌پرسی با انرژی برخورد کنیم. کم‌کم این عادت را در زندگی‌مان جا بیاندازیم.

گوش دادن به آدم‌هایی که مدام منفی‌گرایی می‌کنند خیلی کسل‌کننده است. از طرفی هیچ جذابیتی ندارد. هر آدمی به مقدار لازم! در زندگی‌اش مشکلات و شکایت‌ها دارد. نمی‌گویم بپوشانیم. ولی منفی‌گرایی از تمایز آدم می‌کاهد. شکل دیگر منفی‌گرایی هم شکایت است. با آدم‌هایی که حتی اول روزشان را با شکایت شروع می‌کنند برخورد داشتیم و به خوبی می‌دانیم چقدر این آدم‌ها خسته‌کننده‌اند. حداقل در حال حاضر بیایید یکی از آن‌ها نباشیم!

چهارم: عذر و بهانه

قبلاً یک نوشته‌ای نوشتم با این عنوان: آدم یادبگیرد تمام وجودش را بریزد در هر آنچه که انجام می‌دهد. اگر به این عمل کنیم مطمئناً مسئولیت خودمان را هم قبول خواهیم کرد. شاید ابتدای کار قبول‌اش سخت باشد ولی کمی فکر می‌خواهد که آیا واقعاً مسئولش من بوده‌ام یا خیر؟

مدام پاس‌دادن اتهام‌ها به دیگران و شانه‌خالی‌کردن، بی‌اعتمادی می‌آورد. بی‌اعتمادی شاید بزرگترین عیبی باشد که می‌تواند در یک رابطه رخنه کند.

پنجم: اغراق و داستان‌بافی

ذهن عادت دارد رویدادهایی که اتفاق افتاده را کنار هم بچیند و داستان ببافد. کافی است کمی در حرف‌زدن‌هایمان دقت کنیم که به سمت اغراق و داستان‌بافی نرود. چون این دو کلام‌ ما را بی‌ارزش می‌کند. بی‌ارزش‌شدن کلام، گفت‌گوی‌های درونی‌ای بوجود می‌آورد که کم‌کم خودمان را از درون تخریب می‌کند.

بیایید کسی باشیم که حرف نمی‌زند ولی اگر حرفی می‌زند زلال است و دقیقاً رفتارش و کارهایش بوی حرف خودش را می‌دهد.

ششم: دروغ

ما دوست نداریم به کسانی که دروغ می‌گویند گوش کنیم. همه ما چیزهایی در زندگی‌مان نبوده است که دوست داشتیم باشد. یا اتفاق‌هایی افتاده که دوست‌ داشتیم نمی‌افتاد و یا حتی برعکس. بنظر من بیشتر اوقات ترس از قضاوت است که دروغ می‌گوییم. اگر سعی کنیم خودمان قضاوت نکنیم، دست‌کم این اتفاق را کاهش خواهیم داد.

تجربه شخصی: برای ترک عادت‌های بدی از این دست، خوب است یک کش به دور دست‌تان بیاندازید. هر بار که مرتکب این عادت شدید، کش را بکشید تا یک درد خفیفی به وجود آورد. کم‌کم شرطی می‌شوید که این‌ عادت از سرتان بیافتد. بجای کش می‌توانید آرام با دست ضربه بزنید. خلاصه یک واکنشی نشان دهید :) فقط هم روی یک عادت کار کنید. مثلاً اگر هدف‌تان را روی ترک دروغ گذاشتید، چندماهی با همین منوال جلو بروید و بعد یک عادت دیگر(مثلا غیبت‌کردن) را جایگزین کنید. چند عادت در کنارهم جواب نمی‌دهد.

بعد از یک مدت یادمی‌گیرید که بجای دروغ چه کنید :) مثلاً خود من وقتی کاری به من سپرده‌اند و انجام ندادم یا توی تله‌ای می‌افتم که ذهنم به سمت دروغ (عامیانه بگم خالی‌بندی) می‌رود، سرم را بالا می‌گیرم و می‌گم: برف میاد :| (شاید یکم لوس باشه ولی بعد یه مدت پیدا می‌کنید خودتون چیکار کنید:) )

هفتم: تعصب و عقیده بی دلیل

همه ما دیدیم آدم‌هایی که در حقایق و نظرات شخصی خودشان هم سردرگم‌اند! و بی‌دلیل عقیده‌ای را می‌پرستند. خیلی در فکرهایشان انعطاف ندارند. بی‌سوادی امروزی یعنی همین!

حالا روی چی تمرکز کنیم؟

روی کلمه HAIL

به معنای مشتاقانه به دنبال چیزی رفتن

to greet or acclaim enthusiastically

H: Honesty

be clear and straight

صداقت

در مورد چیزی که می‌گید صداقت داشته باشید.

A: Authenticity

be your self

خودتون باشید.

روی درستی خودت بایست.

I: integrity

be your word

کمال

یعنی کاری که خودت می‌گی را انجام بده و کسی باش که مردم می‌توانند به او اعتماد کنند.

L: love

wish them well

به معنی عشق نیست.

به معنی این است که خوب مردم را بخواهی.

صداقت همراه با عشق چیز خوبی از آب درمیاد.

اگر خواستار خوبی کسی باشید، سخت است که قضاوتش کنید.

 

پ.ن: این متن را بعد از دیدن یکی از ویدئوهای تد نوشتم. خیلی دوست داشتم همه این‌ها رو یکجا بیارم که این ویدیو کمکم کرد. مطمئنا شما هم از چیزایی که گفته شد تجربه بیشتری دارید. خوشحال می‌شم نظراتتون رو بشنوم.

 

توی کانال تلگرام لینک پستای جدید و چیزهای دیگه که برام جالبه رو میذارم :)

پست‌های مرتبط:

۴ دیدگاه. Leave new

  • استفاده کردیم…تشکر.

    پاسخ
  • بسیار مقاله خوبی بود سعی میکنم خودمو در این موارد اصلاح کنم.
    با تشکر.

    پاسخ
  • سلام
    خیلی خوب و عالی بود
    فقط با اجازه چند نکته هم من از زاویه دید خودم به موضوع اضافه کنم:
    ۱- بزرگترین خطا در صحبت کردن (برای من و به نظرم برای خیلی از مردم) این هست که بدونیم کی باید حرف بزنیم، زمانی که کسی منتظر صحبت ما نیست، هر چقدر هم جذاب صحبت کنیم، آزار دهنده خواهد بود. این موضوع در مورد صحبت‌های دوپهلو و کوتاه (که زیاد استفاده می‌کنم، مخصوصا موقع شوخی که طرف مقابل باید درک کنه و عکس العمل نشون بده) خیلی به چشم میاد و برای گوینده هم خوب نیست.
    ۲- در مورد این هفت خطا هم باید بگم، نیازمند تمرین هست، نهادینه شدن این اخلاق در هر فردی که تا حالا از این خطاها در گفت و گو (و سخنرانی) استفاده کرده، زمانبر هست، تکنیک کش دور دست رو باید امتحان کنم. :)
    ۳- وقتی کسی روبروی من غیبت می‌کنه، سعی می‌کنم موضوع بحث رو نه الزاماً با شوخی، منتها با چیزی که به نظرم اسمش “لولا” هست، عوض کنم، بذارید یکم در مورد این “لولا” بگم. به نظرم یک تکنیک داستان نویسی باید باشه، مثلا قصد داریم دو فضای متفاوت رو به هم مربوط کنیم یا روند داستان ایجاد می کنه که فلش بک بزنیم و داستانی رو در گذشته، یا جای دیگه روایت کنیم، باید در هر دو سمت متفاوت داستان یک عنصر مشترک پیدا کنیم، می تونه شی یا فعل یا هر چیزی باشه، مثلا یک نفر توی ساحل قدم می‌زنه و قراره این قدم زدن اون رو به مادربزرگش ربط بدیم، چی کار می کنیم؟ عنصر مشترک در ساحل و مادربزرگ رو پیدا می کنیم (مثلا رنگ زرد خورشید که به ساحل تابیده و رنگ زرد لباس مادربزرگ توی عکسی که داستان دیگه ای داره) رنگ زرد لولا برای چرخش داستان از ساحل به روایت مادربزرگ از اشغال ایران توسط روس‌هاس! ۰: در طول شنیدن غیبت به دنبال همین لولا هستم، شاید تمرین خوبی برای داستان نویسی هم باشد.نه؟
    ۴- در مورد منفی‌گرایی هم به یک خاطره بسنده می‌کنم، یعنی تا اسم آدم منفی‌گرا رو می‌شنوم یاد یک همکار سابق و بزرگواری می‌افتم که به نظرم تمام منفی‌گراهای قبل از ایشون سوتفاهم بود، یه نمونه این:
    صبح زود وقتی می‌رسیم سر کار اولین اقدام تعویض لباس هست، لباس کار می‌پوشیم و یا علی از تو مدد. هنوز لباسم رو عوض نکرده بودم که همکارم با اشاره به دوست منفی‌گرا گفت: ببین روزمون رو چه جوری شروع کردیم. هنوز لباس عوض نکردیم اومده می‌گه، تصادف جلوی شهرک رو دیدی؟ دیدی یارو چطور مرده بود؟ بعد برای بنده خدا، کروکی تصادف با آمار دقیق فوتی‌ها کشیده بود و در نهایت اضافه کرده بود: برای چی داریم جون می‌کنیم؟ برای چی داریم زندگی می‌کنیم؟ نه واقعا؟
    در نهایت باز فکر کنم نظرم طولانی شد، ببخشید
    موفق و پیروز باشید

    پاسخ
    • سحر شاکر
      دسامبر 23, 2017 16:06

      سلام
      نظرتون عالی بود
      ۱. باهاتون موافقم سر وقت حرف‌زدن رکن اصلیه. و همین باعث می‌شه حرفمون شنیده بشه
      ۲.آره زمان می‌خواد و حوصله. همین کش دور دست برای یه عادت خیلی ساده از من سه ماه زمان برد. بستگی به انگیزه طرف برای اصلاح‌شدنش هم داره :)
      ۳.تکنیک جالبی بود. توی فیلمای ایرانی هم زیاد دیده میشه :) حتما امتحانش می‌کنم.
      ۴. همکارتون خیلی منفی‌باف بوده. چجوری تحملش کردین :))
      ممنون که نظرتون رو دقیق و با حوصله نوشتید.

      پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست