چند وقت پیش پستی دیدم که نوشته بود خیارشور باعث کنترل فشار خون میشود و بعد هم دهها فایدهی دیگر را لیست کرده بودند، از جمله کمک به کاهش ریسک دچار شدن به آلزایمر، زیر پست هم شماره تماس برای…
بنا بود دو روز از تعطیلات عید که چندسال است برایم دیگر معنایی که زمان مدرسه میداد را ندارد برای خاموش شدن بگذارم. خودم را از دو شاخ پریز برق و اینترنت بیرون بکشم و بزنم به دل کوه و…
وقتی میگویم مراقب خودت باش نمیدانم چطور باید مراقب خودت باشی. خوب غذا بخوری؟ خوب بخوابی؟ تفریح داشته باشی؟ اخبار نخوانی؟ میشود اخبار نخواند؟ آن هم در اوضاعی که گویی همه ما تیترهای سرگردان خبر هستیم و فقط نوبت انتشارمان…
بیدارم، شش صبح است. از اینکه چند شب توی خواب داد زدم و بقیه بیدار شدند در عذاب وجدانم. بیشتر حواسم را جمع میکنم. هر شب زنی را گوشه اتاق میبینم که لباسهای فرزند سربازش را محکم بغل گرفته و…
موقع کاشتن درخت انجیر به دیوار کناریاش فکر میکردم که شاید از طوفان نجاتش دهد و شانس زندهماندن و پربار شدنش را بیشتر کند، دیوار نصفی از روز را سایه میکند ولی درخت بیبهره از آفتاب نیست، حالا زمان گذشته،…
ظهر یکشنبه بود، بناکرده بودم آن روز را هیچ کاری نکنم، بلکه مغزم نفس بکشد و از این بیعملگی و بیحوصلگی دربیایم. آفتاب عمود عمود میتابید، داشتم در آن هوا دم میکشیدم، انقدر دمای دمکشیدنم بالا بود که احتمال داشت…
پنجشنبه، ۲۲ اردیبهشت ماه ساعت ۹:۳۰ صبح قرار بود برای همیشه با عینک خداحافظی کنم، موقع انتظار در اتاق عمل داشتم پاهایم را تاب میدادم و فکر میکردم که اصلا چه شد این تصمیم را گرفتم؟ کمتر کسی من را…
سال جدید را با وضعیت غریبی شروع کردم، وسط یک مهمانی، نصفشان در حالت طبیعی نبودند وسط باغ میرقصیدند، توی اتاق که رفتم دیدم دو نفر مهر گذاشتند و نماز میخوانند، نمیدانم اگر آدم خاصی میشدم در زندگینامهام مینوشتند در…
در این هفته نمیدانم چندمین ورژن وصیتنامه است که مینویسم. اینکه آدم با خودش کنار نمیآید اصلا خوب نیست، اینکه وصیتنامه پر از خط خطی باشد اصلا جالب نیست. کل صفحه شده مثل لاک زدن دست راست با دست چپ،…
زندگیام اندازه من نیست، گاهی آنقدر گشاد و باز است که در یک روزش میتوان سوره بقره را جا کرد یا میتوان فیلم game of thrones را یکبار دیگر دید، گاه آنقدر تنگ و خفه است که باید بعد جمعکردن…