شخصیت بازنده داشتن مانند این میماند که مدام بخاطر کارهایی که نکردهایم باج بدهیم. بنشینیم و مدام اتفاقات تلخ گذشته را نشخوار کنیم. این درست کاری است که ابلیس میکند تا ما را زمین بزند، اتفاقات تلخ را بزرگ میکند. شاید شنیده باشید که میگویند رفتار تو با خودت نشان میدهد که دیگران با تو چه برخوردی داشته باشند.
دوستی داشتم با این که تلاش میکرد تا به هدفش برسد اما مدام به ما و اطرافیانش از لیاقت نداشتنش صحبت میکرد! تعجب آور است نه؟ این گونه اشخاص شکستشان را از پیش پایهریزی کردهاند.
میتوان از عواملی که باخت را ایجاد میکند، درس گرفت و دیگر تکرارشان نکرد. خود «باخت» به تنهایی –اگر تکرار نشود- نوعی سرمایهگذاری است برای یادگرفتن چیزهای جدید. این که میفهمیم کدام بخشهای وجودیمان توسعه نیافتهاند و روز به روز بهبودشان میبخشیم و حداقلش این است که درجا نمیزنیم.
میشوی یک کاشف ماجراجو تا خودت را، دنیای اطرافت را بهتر پیدا کنی. باخت میتواند پلهای باشد برای صعود اما شخصیت بازنده داشتن پلهای است که سرانجامش آدم را به قعر زمین میرسد.
آدم که میبازد، یکجا درست و درمون مینشیند ببیند از کجا و چگونه خورده، بعد هم راه حلی پیدا میکند و در باقی مسیر هدفش، حواسش را به این تابلوهای اخطار جمع میکند.
اما آدمی که شخصیت بازنده دارد، مدام در حال نشخوار کردن گذشته و شکستهایش فرو میرود و خودش را در همانجا چال میکند.
اشخاص دارای شخصیت بازنده، واگیر دارند! باید از زیادی نزدیکشدن به آنها ترسید.
۱۰ دیدگاه. Leave new
من خیلی زندگی پستی داشتم ولی یه روز واقعیت و قبول کردم گفتم فقط میخوام زنده بمونم و زندگی کنم و بجنگم از اون روز پیشرفتام شاید کم بوده ولی راضی بودم هرچی که عذابتون میده مستقیم برید توی دلش این شاید بهترین چیزایی بود که من میدونم من خودمم نا امید بودم ولی به خودم روحیه میدم چون کس دیگه ایی نیست!باید با خودت روراست باشی و این شجاعت واقعییه
مرسی ازین مطلب
سلام
ممنون که صادقانه حرفتون رو نوشتید
موافقم؛ برای بعضی کارها باید توی دلش و واقعیت رو بپذیری
منم یکی از همین بازنده های فکری و روحی هستم. ظاهرا موفق ولی همیشه فکر میکنم به نکرده ها و کمبودهام.کلا لذت کامل ندارم. همش منتظرم. خود تخریبی دارم بجای خود تشویقی. یه جور بدهی میگن مربوط به والد درونیه. نمیدونم ولی یه فکری هست که اغلب داره بهم غر میزنه و مدام ناراضیه یا باور نمیکنه خوبی ها و موفقیتامو. حس مزخرفیه. ولی هست مدام سرزنش سرکوفت. خانواده دوران رشد خیلی مهمن.
سلام
این دقیقا حسیه که خیلی از ماها داریم. یا به قول دکتر شیری، خندههامون سقف دار میشن.
ااا گفتم دکتر شیری، امروز پادکست یا گوش نیوشش رو میذارم کانال برای دانلود. دوست داشتی دانلود کن. یکم از چرایی این حال میگه.
https://t.me/saharshaker/150
سلام
متن خیلی خوبی بود، استفاده کردیم، راستش به شخصیت ها زیاد فکر نکرده بودم، بیشتر رویدادها رو می دیدم.
موفق باشی
سلام؛
منم همینطور بودم ولی بعدش دیدم اگر شرایط همه چی هم اوکی باشه، بعضی از آدما خودشونن که شکستهای پی در پیشون رو رقم میزنن.
البته به اینم فکر افتاد که چیزی که من شکست میدونم اون شخص شاید شکست تلقیاش نکنه ولی بازم هستن آدمهای این شکلی.
سلام
از این دست آدم ها که زیاد هست، نه در مورد شکست، در مورد مثلا بیماری، شخصیت بهضی ها مریض و بیمار هست، همیشه سر درد، همیشه دکتر و … بعضی ها رو هم دیدم شخصیت منفی دارن، همیشه یه مشکل، یه دردسر، یه بدبختی و … آدم هایی رو دیدم که همیشه بی خیال و همیشه روی شانس، حالا اینا چقدر تو دسته بندی مطلب قرار می گیرند؟
سلام
حرف شما درسته. خیلی از آدمها هم هستند که خودشون رو قربانی جلوه میدن تا از زیر مدیریت کردن یه مشکل یا موضوع در برن یا بسپرن گردن کس دیگهای. یا خیلی آدمهای دیگه هم وجود دارن که برای هر راهحلی یه مشکل پیدا میکنن.
اگر بخوایم دسته بندی کنیم یه دنیاااا دسته میشه. ولی در کل مثبت و منفی وجود داره. به قول دکتر شیری آدمهای منفی، مخملک روانی دارن. سعی میکنم فاصلمو ازشون حفظ کنم.
ممنون که نظر گذاشتید و بحث رو باز کردید.
یاد این متن محمد رضا افتادم
باختن یک رویداد است؛ اما بازنده بودن یک مدل ذهنی است.
بخت خوش یک رویداد است؛ اما خوشبختی یک مدل ذهنی است.
تنها ماندن یک رویداد است؛ اما تنهایی یک مدل ذهنی است.
مجبور شدن یک رویداد است؛ اما گرفتار جبر بودن یک مدل ذهنی است.
تغییر کردن یک رویداد است؛ اما زندگی در جستجوی تغییر یک مدل ذهنی است.
زنده بودن یک رویداد است؛ اما زندگی کردن یک مدل ذهنی است.
اما حیف که ما معمولاً رویدادها را می بینیم و از مدل ذهنی غافل هستیم.
روزنامه ها، اگر از رویدادهای دیروز ننویسند، بر گیشه خواهند پوسید.
و فال گیرها، اگر از رویدادهای فردا نگویند، گرسنه خواهند ماند.
محمدرضا شعبانعلی
خیلی قشنگبود!!! واقعا از اون حرفاییه که خوراک ذهن میشه. ممنون که اینجا نوشتید.