با خودم قول گذاشته بودم در اینجا حرف از رشد بزنم و داد بزنم که آن ساختنی است و باید دست به کار شد؛ نق نزنم. نمیگویم هنوز امید ندارم، کلی کار در سرم ریخته و با تمام توان مشغول هر کدامم. ولی توقع دارم هوای منهای بیستوچند ساله را بیشتر داشته باشند و این نیمچه امیدها را خشک نکنند.
بهمن فرسی یک زمان گفته بود: آدمها اگر دهان باز نکنند متعلق به زمین هستند و نه هیچ شهری و کشوری.ولی اگر راستش را بخواهید چند وقتی است بد بوی گند ایرانی بودنمان همهجا را گرفته و دوسش ندارم.مثل این میماند که میل به جوانهزدنت زیاد باشد ولی ریشههایت رو به خشکی بروند.برای من هیچ چیزی به اندازهی واقعیت ساختگی، دروغ نیست.
توی کانال تلگرام لینک پستای جدید و چیزهای دیگه که برام جالبه رو میذارم :)
۹ دیدگاه. Leave new
شما میگین آقا معلم. من میگم محمدرضا!
میگفت من بخ خودم و ما، به خودمون بدهکاریم. باید مشخص کنیم تکلیفمون با همه افکار، جریانات و اتفاقاتی که اطرافمون میفته چیه!
راستشو بخوای راست میگه. ما هم بدهکاریم. بد هم بدهکاریم. بدهکاری من وقتی بیشتر شد که پشت پرده خیلی از تئوریهای ساختگی کشورم رو که از بچگی در سایه توهمها به خوردم داده بودن رو فهمیدم و تلاش کردم اونارو یا برای خودم جاش بندازم یا کلا تا آخر عمر پرتش کنم سطل آشغالی و یه تازشو بزنم رو دیوار ذهنم.
من هنوزم بدهکارم.
هنوزم دیوار ذهنم خالی از یه تئوری سامان یافتهس.
متمم یه اصطلاحی رو معرفی کرده بود:مرکز کنترل درونی و بیرونی. منم توی خانوادهای بزرگ شدم که تاکیدشون روی مرکز کنترل درونی بود. نمیگم انقدر افراط خوبه، ولی به تاثیر شرایط محیطی شک ندارم. بعضی وقتها شرایط واقعا سخت میشه. الان که کروناست شاید خیلیا براشون سخت باشه، ولی شرایط تا حد خیلی خوبی برام مفید بود، چیزایی رو که یادگرفتنشون یه باید برام بود رو گرفتم و خیلی چیزای دیگه. ولی خیلی اوقات شرایط بحرانی زندگی شخصی طرف رو هم که توی اون بحرانه بدتر میکنه، مخصوصا اینکه قبلشم یه شکست خورده باشه و توی دوران ترمیمش باشه. این پست هم واسه اون روزاست. کلا سال ۹۸ خیلی سعی کردم نق نزنم اینجا، ولی نشد.
سحر عزیز
سلام
۱- شاید کوتاهترین یادداشت وبلاگت رو خوندم و چیزی که بیشتر از همه توجه من رو جلب کرد و نمیدونم درست هست یا نه اینکه هنوز امید داری. کم شده ولی داری. امیدوارم این حدس درست باشه.
۲- اگر بخواهیم از رشد حرف بزنیم، باید بدونیم که رشد درد هم داره، سخت هم هست. مثل بچهای که دندون در میاره. ماهیت سختی و درد همیشه بوده و هست و وقتی از رشد صحبت میکنیم، نمیشه از درد و رنج صحبت نکرد. نمیشه غر نزد. سخنران انگیزشی که نیستی، هر چه میخواهد دل تنگت بگو.
۳- یکی از اون واقعیتهای ساختگی، همون کلمه ایرانی بودنه. چشمت رو ببند و به انسان بودن فکر کن.
موفق باشی
سلام :)
آره امیده که هست
قبول دارم ولی دوست نداشتم نق بزنم ؛)
مرسی که وقت میذاری حسین
متاسفانه سیاهیا بیشتربه چشم میاد،
تمدنمون بو گرفته!
تحمل میکنیم،میجنگیم،مجبوریم!
امیدوارم جنگیدنه برای بهتر شدن باشه نه صرفا عبور کردن
باورت میشه اینقدر تنهایی این چند روزه سخت بود که مثل کسی که توو بیابون دنبال یه چیکه آبه یهو یادم افتاد سایت داری و رفتم از توو تلگرام پیدات کردم البته به سختی بالا میوجد ولی نمیدونی چقدر خدارو شکر کردم که رو سرور ایرانی هست سایتت
راستش وقتی دیدم پست جدیدی نذاشتی دلم گرفت ولی الان که نوشته جدیدت رو دیدم دلم گرم شد…
خواهش میکنم اگه دوباره تکرار شد این تلخی اینجا بیا ..
ما (من) به خوندن از آدم های واقعی در تنهایی های اجباری نیازمندیم…
سلاااام
این جا رو بیشتر از هرجای دیگه دوست دارم و یکی از دلایلش بودن آدمایی مثل شماست که با مخاطبای شبکههای اجتماعی فرق میکنه.
مرسی از انرژی خوبت :)
تو عشقی دختر ❤
با اینکه از من خیلی کوچولوتری ولی از صمیم قلب بهت افتخار میکنم و دوستت دارم❤❤
اینها تعریف ازون مدل های اینستاگرامی نیست.. با شناخت اندک ولی عمیق از پشت این قاب شیشه ایی و نوشته هات فهمیدم تو دختر فوق العاده یی هستی و روزی خواهی درخشید