عادتی دارم، هر شب مهمترین اتفاقات و احساسات روزم را در چند خط خلاصه میکنم و تصویر میکنم توی یک دفتر. تا قبل از امشب فکر میکردم هر روز ادامهی دیروز است و هر فردایی قرار است نسخهی تکمیلشدهی امروز باشد اما امشب در آن نوشتم:مادری دارم که عادت سبز درخت را در تن خود دارد، خواهرم زلالتر از آب. پدرم از ته دل میخندید و من، ذوقزده به کف کوچهی بارانخورده مینگرم. حالا فهمیدم هر روز مال خودش است، نه امتداد دیروز که مسئولیت تکمیلکردنش بر دوش فردا باشد. هر روز را باید در همان روز نفس کشید و کمترین وظیفهام به خودم پاسخ این سوال است که امروز تمام آنچه میتوانستم بودم یا نه.اگر دیگر بیدار نشوم هم دست کم میدانم با طلبکاری این زندگی را طی نکردم؛ مدام حرف حمید عجمی در گوشم زمزمه میکند که میگفت خدا پشت سختیهاست و نه بدبختیها. خیلی از سختیها میآیند تا نعمتی باشند برای جور دیگر نگاهکردن، برای جور دیگر زیستن. راحت نگذریم. بیانصاف نباشیم.دفتر هر روز حتی در دل سختیهایش، باید نطفهی امید باشد و بس.
توی کانال تلگرام لینک پستای جدید و چیزهای دیگه که برام جالبه رو میذارم :)
۳ دیدگاه. Leave new
با ارزشترین “Aha moment”ی که یه آدم میتونه تو زندگیش تجربه کنه.
شما می دانید ، وقتی بزرگ می شویم ، شروع به گوش دادن به صدای بزرگسالانی می کنیم که به ما هشدار می دهند اگر این یا آن را امتحان کنید – در کل ، شکست خواهید خورد همه با این روحیه – موفق نخواهیم شد. شکست همه جا در انتظار ما است و بنابراین ما کاری انجام نمی دهیم.
او صدها بار سعی کرد “کاری انجام دهد” ، اما با این وجود تنها به تجربه منفی برخورد کرد. او نمی ترسید که یک “بازنده” باشد و همین امر او را به جایی رساند که اکنون در آنجاست.
✅ یاد بگیرید که از خودتان سؤال کنید و به خودتان گوش دهید
شروع گفتگوی داخلی مهم است و کمتر به انتقادات از خارج گوش دهید. شروع به سؤال از خود کنید:
آیا این چیزی است که الان می خواهم؟
• در هنگام برقراری ارتباط با این شخص چه احساسی دارم؟
• آیا من وسیله ای که بتوانم به این هدف دست یابم را دوست دارم؟
خیلی وقته که رها بودن از زمان و دیروز و فردا برام شده آرزو. دلم میخواد هر روز صبح که از خواب بیدار میشم، باور داشته باشم که تازه متولد شدم و تنها کاری که باید و میخوام بکنم، زندگی کردن در امروزه، همین.