بعضی اوقات که گره کارم کور میشود، یا آسانسوری بالارفتن بعضی آدمها میبینم با خودم فکر میکنم چه میشد اگر سهم من هم از این دنیا یک “بند پ” ای قوی بود که اینهمه به مشکل نخورم و قفلها برایم راحتتر باز شوند یا دستکم، کمتر به تلاش نیاز داشته باشند. منظورم از بند پ، همان پارتی بود.
اما متاسفانه یا خوشبختانه، این بند پ هم در زندگیم وجود ندارد. بعضی وقتها فکر میکنم شاید ساختنی است. ولی اینکه جای آنها باشم هم خیلی حس خوشایندی نمیداد. چون تمام لعنتهایی که به آنها فرستاده بودم به خودم باز میگشت و چه نفرینی بدتر از اینکه آدم خودش را لعنت کند.
نه آدم مذهبیام و نه مذهبزده. یکبار دلم به رنج آمد و گفتم چرا کسی پارتی ما نمیشود و شروع کردم به غر زدن. این دوست ما که تنها امر به معروف و نهی از منکر من در جانش نهفته بود، گفت بگذار پارتیات خدا باشد. حرفش لوس بود اما چسبید.
گذشت و بعدها در دانشگاه دیدم برخی اساتید باوجدان، پارتی کسانی میشوند که واقعا توانایی انجام کاری را دارند و بهشان کمک میکنند. آنجا یکم افکارم نرمتر یا smoothتر شد. (از طرفی داشتیم اساتیدی که سنگ میانداختند اما از حق نگذریم خیلیها کمک میکنند و خوشحالاند بابت همین کمک)
با دیدن فیلم the godfather این جریان فکریام دوباره جوشید. بیایید در مورد فیلم گپ بزنیم:
چند وقت پیش آقای رضا سنگسفیدی عزیز، لطف کردند و pdfای فرستادند که هشت فیلم با نظرات خود ایشون معرفی شده بود تا ببینم.
من هم که زیاد اهل فیلم و فیلمبازی نبودم ولی دوست داشتم سهم جدیتری به فیلمهای خوب بدهم و بیشتر نگاهم به این دنیای جالب بیوفتد، از فرصت استفاده کردم و اولین فیلم را دیدم به اسم the godfather 1 یا به فارسی پدرخوانده ۱
فیلم در نیویورک و پدرخوانده همان “دون کورلئونه” است. این مرد به طرز عجیبی برایم دوستداشتنی است. فک جلو آمده و سیبیل خاص خودش ماند در خاطرم. آدم با محبتی است اما پدرخوانده بودنش بخاطر این است که رئیس یک خانواده مافیایی است.
فیلم به شدت جالب بود! برعکس خیلی از فیلمهای خالی از روح، تمام چهرهها احساس داشتند. سادگی صورتهایشان اولین چیزی بود که به چشمم آمد. شاید به این دلیل که فیلم ساخته اواخر دهۀ ۴۰ است این سادگی حفظ شده؛ بازیگرها خیلی به فکر عملهای زیبایی نبودند. وگرنه اکثر فیلمهای امروزی، بازیگرها و نقاشیهای روی صورتشان و عملهای بیدلیل و مفت، جای آنکه بیشتر روح بخشد، آنرا گرفته و سخت میشود ارتباط برقرار کرد. گویی بیشتر دیدنشان، تصور یک باربی و آدمی با ظاهر بینقص را خلق میکند و کمکم تخم این تصور کاشتهشده در ذهن آدم رشد میکند، شاید هم برای همین است که روز به روز، شاهد شبیهتر شدن قیافه آدمها به یکدیگریم.
بعید نیست که در چندین سال آینده دماغ فابریکهای ایران به تعداد انگشتهای یک دست برسند و چهرههایمان بیشتر از کرهایها و ژاپنیها شبیه هم شود.
این روسای خانوادههای مافیایی درون فیلم، سیاستمداران را به راحتی پول خورد درون جیبشان، جابهجا میکنند. ابزار کارشان قدرت و نفوذشان است.
با اینکه فکر میکنیم خیلی از روزنامهها و رسانهها، طرفدار آزادیاند، از آنهایی مینویسند که این باندها معرفی میکنند.
کسانی هم که دنبالکننده این خزعبلات هستند، آزادند! اما آزادیای که حدودش را همین باندها معرفی میکنند. یا بهتر بگویم: آزادی درون حصار آنها.
خیلی از ماها در طول روز درون همین حصارها زندگی میکنیم و ادعای آزادی هم داریم.
تلخ شد. بگذریم.
پدرخوانده برای ارتقا و پیشرفت فرزندانش هر کاری میکند. همان بند پ بچههایش است.
“مایکل” پسرِ پدرخوانده و دانشگاهی است که خیلی مشتاق درگیرشدن با این شغل خانوادگی نیست اما جایی از فیلم پدرخوانده تیر میخورد و “مایکل” وارد ماجرا میشود.
در جایی مایکل عاشق دختری روستایی میشود و ازدواج میکند. آنجایی که دخترک به خاطر غلط های مایکل کشته شد، این جملۀ همیشگی باز به سرم زد: «ازدواج با آدمیزاد اشتباست.»
خلاصه، فیلم برنده اسکار شده است و کمی قدیمی است اما نه تنها چیزی از زیبایی و جذابیتش کم نکرده، بلکه بیشتر دلچسبترش کرده است.
در آخر هم، ممنون از رضای عزیز که با حوصله این پیدیاف را نوشتند. به قول خود پدرخوانده، یه پیشنهادی دادن که نتونستم رد کنم. اگر شما هم فیلم تاثیرگذاری دیدید معرفی کنید. شاید با دیدنش دنیایی جدیدتر در ذهنم جان گرفت.
توی کانال تلگرام لینک پستای جدید و چیزهای دیگه که برام جالبه رو میذارم :)
۹ دیدگاه. Leave new
پیرو حرف دوستمون ک گفت فارست گامپ عالیه
بگم ک در واقع رابرت زمکیس عالیه (کارگردان فیلم)
خالق شاهکاریی چون contact,cast away,forest gump,the walk, و allied
از طرف خوره فیلمو ای تی
cast away هم خیلی قشنگه
سلام سحر خانوم
راجع به پیشنهاد فیلم که گفتید. من خودم هفته ای سه چهار تا فیلم میبینم. میتونم یه لیست از فیلم هایی که دوست دارم براتون بنویسم اما شاید زیاد فایده ای نداشته باشه. یادمه فیلم فورست گامپ رو سوم دبیرستان که بودم دیدم و تاثیر زیادی روی من داشت… مدت زیادی راجع بهش با دوستام صحبت میکردم. مثلا تو دو ماه وزنم ۱۴ کیلو اومد پایین و بخاطر این فیلم بود… از اون موقع دویدن و دویدن جزو برنامم هست… اما به هر حال کسایی هم بودن که این فیلم رو دیدن و خندیدن و رد شدن… سلیقه ها متفاوته.. دنیای ادما متفاوته
به سایت imdb یه سری بزنید و میتونید فیلمهای مختلف تو ژانر مورد علاقه تون رو پیدا کنید. بر اساس تاریخ انتشار و امتیاز و رای مردمی و …
سلام محمدجان
فرست گامپ که عالی بود.
یه چیز از عالی هم اونورتر. من از تکرار خوشم نمیاد ولی این فیلمو توی فاصلۀ یه هفتهای سه بار دیدم.
ممنون که نوشتین.
شاد باشین.
خانم شاکر عزیز
سلام
۱- همیشه از جامعه ی هنری اطرافم عقب بودم، فیلم های خوبی که معروف می شدند و یا وصفشون رو می شنیدم، اونقدر زیادند که نگو. هر وقت هم بهشون برخورد کردم، برای دیدنشون نه نگفتم. از فیلم های معروفی که وصفشون رو شنیدم و بالاخره دیدم، مثل تایتانیک یا ترمیناتور ۲ هست. ترمیناتور رو همین امروز دیدم. از فیلم هایی که هنوز ندیدمشون، پدر خوانده، پارک ژوراستیک۱، همشهری کین و ادیسه ۲۰۰۱ هست.
۲- در مورد چهره های مشابه ژاپنی ها که گفتید، یادم نیست کی نقل می کرد، فکر کنم یکی از ورزشکاران بود که تعریف می کرد برای مسابقه رفته بودند آسیایی شرقی و تصمیم می گیرند در مورد تشابه قیافه چینی ها ازشون سوال کنند، می گفت تا ما خواستیم سوالمون رو بپرسیم، یکی از اونها گفت: یه سوال بپرسم؟ گفتیم بپرس. طرف گفت: شما ایرانی که اینقدر شبیه هم هستید، چطوری همدیگرو تشخیص می دید؟
۳- خیلی از ماها در طول روز درون همین حصارها زندگی میکنیم و ادعای آزادی هم داریم. ما ادعای آزادی داریم؟ واقعاً کی میتونه در این جامعه ادعای آزادی کنه؟ من به هفت جد و آبادم لبخند ملیح بزنم، اگر ادعای آزادی کنم. خانم از این حرفها نزنید، روح مرحوم دون کرلوئه رو تو گور نلرزونید.والا
۴- ازدواج با آدمیزاد اشتباست! واقعیت ماجرا همون دیالوگ رضا مارمولکه که گفت: به عدد آدم های روی زمین راه برای رسیدن به خدا هست. ازدواج هم توی همین فرمول صورت بندی می شه، ازدواج همه جا و برای همه اشتباه نیست. این یک، دو اینکه شما کمی بالاتر ناشکری نمیکردی از عدم وجود بند پ، آخر و عاقبت ازدواج با بند پ رو هم دیدید؟ همیشه بند پ جواب نمی ده که، به شانس ما باشه بند پ مون میشه همون دون کورلوئه منتها هنگام زوال. والا
۵- فیلم های خوب من متناسب با سلیقه من هستند و ممکنه برای شما خوب یا دلچسب نباشه، با در نظر داشتن این پیش فرض رفتم هاردم رو از کشو درآوردم و به لیست فیلم های پیشنهادیم نگاه کردم، خیلی زیاد هست و سعی می کنم فقط چندتا از آخرهای لیست رو برای شما نام ببرم:
۵-۱- فارست گامپ (یک آدم به ظاهر معلول ذهنی ولی فوق العاده، فضای فیلم تا حدی کمدی و بامزه است، خیلی پیشنهاد میشه. اسکار بهترین فیلم ۱۹۹۴) .
۵-۲- ارباب جنگ (نیکلاس کیج توی این فیلم قاچاق اسلحه می کنه، محصول ۲۰۰۵ هست ولی منابع تامین اسلحه چیزی مثل داعش رو هم میشه فهمید)
۵-۳- بین ستاره ای (دوست داشتن این اثر ربطی به رشته تحصیلی من نداره، به نظرم هر کسی می تونه از مفاهیم فیزیک لذت ببره، مخصوصا با دیدن این فیلم)
۵-۴- مرد خانواده (محصول سال ۲۰۰۰ و باز هم با حضور کیج، مخصوصا به خاطر اون جمله “اشتباه ازدواج با آدمی” این فیلم رو پیشنهاد میکنم)
۵-۵- انیمیشن های دیزنی (این اواخر کوکو رو تماشا کردم و حالم خوب شد، واقعا این انیمیشن ها فوق العاده هستند، قبل از اون هم موآنا رو دیده بودم که به نظرم هر دو خیلی خوب بودند، بدون شک توی انیمیشن ها دو تا رو با دوبله گلوری پیشنهاد می کنم، اول شیر شاه یک و نیم و دومی “زندگی دوباره امپراطور” هست، این دوتا رو باز تاکید کنم که با دوبله فارسی ببینید)
۵-۶- پی کی (اهل فیلم هندی نیستم، اما واقعا این فیلم خوبه، داستان یه آدم فضایی که مثل آرنولد توی ترمیناتور لخت میاد زمین، منتها با سفینه ش، ریموت کنترل سفینهاش مثل گردن بند دور گردنشه، تا پاشو می ذاره زمین، ریموت رو ازش می زدن، بی ریموت عملا در سیاره غربت آدم بدبخت میشه، می افته دنبال ریموتش و همه بهش می گن اگه چیزی گم کرده باشی ففقط خدا می تونه بهت کمک کنه، آدم فضایی ما هم در کشوری مثل هند، شروع می کنه با خداها ارتباط گرفتن برای پیدا کردن ریموتش، خدا به داد برسه)
۵-۷- دایره زنگی (در راستای حمایت از تولید داخلی یک فیلم ایرانی هم معرفی کنیم خوب، این فیلم رو خیلی دوست دارم، خیلی)
موفق باشید
سلام آقای قربانیعزیز
چقدر خوب که نظرات مخالفتون رو هم گفتید
در مورد فیلمهاهم ممنون که وقت گذاشتید. تا الان فکر میکردم خیلی فیلم میبینید با اعترافتون فهمیدم در این جرگه تنها نیستم :)
در مورد فیلمها هم یه دنیا ممنون که وقت گذاشتید. حتما میبینم.
این فرست گامپ دومین فیلم از لیستیه که آقای سنگسفیدی معرفی کرده. واجب شد ببینم.
شاد باشید.
سلام. فاصله سالن فوتسال تا خونه برای کامنت گذاشتن خیلی طولانی به نظر رسید!
اگه تو مسیری که الان هستم نمیبودم قطعا فعالیتم تو زمینه فیلم یا فوتبال میبود. انقد یعنی…
بارها شده که کسی ازم فیلم خواسته، اما با سخت گیری هام و شنیدن سوالاتی که من ازش پرسیدم کلا بیخیال شده! واقعا یکی از علایق من همینه که فیلم به بقیه پیشنهاد بدم! پس قابلی نداشت.
ممنون که در مورد فیلم نظرتون رو گفتین. خیلی از چیزایی که گفتین برام جالب و تازه بود.
منم مثل خیلیای دیگه دیدن فیلمای هالیوود رو با پدرخوانده شروع کردم، با این آهنگ خفن که از همون اول میشنویم! این هنرِ آهنگساز که فقط کافیه یک بار گوش بدی و تا آخر عمرت تو یادت بمونه.
فیلم براساس رمان پدرخوانده نوشته ی ماریو پوزو و در سال ۷۲ ساخته شده. داستانش همونطور که گفتین واسه دهه ۵۰ میلادی هستش.
در مورد فک که اشاره کردین شاید جالب باشه که بگم این تیله های توی دهان، ایده خود مارلون براندو بوده.
شما هم مثل من و خیلیای دیگه عاشق این کاراکتر دون کورلئونه شدین. اگه دوست دارین از سرگذشتش به صورت کامل باخبر بشین، پارت ۲ رو ببینید. راستی دون توی ایتالیایی یه چیزی شبیه به sir تو انگلیسی هستش.
این لوگوی معروف فیلم هم دلالت به این داره که نظر پدرخوانده اینه: “هرچقدم قدرت داشته باشی، پول داشته باشی ولی واسه منبع این قدرت و ثروت کاور قانونی نداشته باشی…محکوم به شکست هستی. در اصل کسانی که سر این نخ رو تو دست گرفتن وکیل ها و قاضی ها و فرماندار و شهردار ها و.. هستن و امثال دون کورلئونه فقط عروسک های این خیمه شب بازی ان.”
دقتتون به دیالوگ ها و استفاده از اونا توی برداشت خودتون عالی بود. مثل پول خورد توی جیب. (توی شناسایی جملات قصار استعداد دارین!)
در آخر هم یه نقل قول از رمان میارم:
“ایتالیایی ها ضرب المثلی دارن که میگه زندگی اونقدر سخته که برای دووم آوردن باید دوتا پدر داشت؛ واسه همینه که پدرخوانده دارن.”
ممنون از اطلاعاتی که نوشتین :)
قشنگ بود
مخصوصا نقلقول آخریه
یه نفر هم توی اینستاگرام یه نقل قول از این فیلم گفت: به من نگو که پشت سر من چی گفتن بهم بگو که چرا انقدر باهات راحت بودن که در مورد من اینجوری بگن
خواهش میکنم.
پر از نقل قول های با مفهوم و قشنگه…آدم لذت میبره واقعا.