این روزها جزء سریهای پایانی سال ۹۶ محسوب میشوند. از آن روزهایی است که نمیتوان مرز بین طعم تلخ و شیرین را پیدا کرد. گاهی خوشحالیم که سال نو میرسد، اینکه بین حوادث دوام آوردهایم (البته اگر غول مرحلۀ آخر، چهارشنبهسوری را به سلامت رد کنیم!)، اینکه اهدافی نو، کارهایی جدید شروع کنیم.
این احساس که کیلومتراژ زندگیمان را صفر کنیم و مثلا از اول شروع کنیم.
از طرفی هم طعم تلخ حسرت هدفهای نرسیده، کارهای نکرده را میچشیم.
اهداف قبلی را پرنکرده، اهداف جدید میچینیم. مثل این میماند که در حال بازی هستیم و به جای سخت که رسیدیم، یک «آقا من بازی نمیکنم…» یا «آقا قبول نیست دوباره…» میگذاریم تنگش و باقی ماجرا را میچینیم.
در این بین یادمان میرود یک نیم نگاهی بکنیم به این که شاید فهمیدهها را آن طور که باید نفهمیدهایم یا بد فهمیدهایم. و روی همین کجفهمیدهها قصه زندگیمان را میچینیم و در آخر سعی میکنیم به زور هم که شده به آن معنی ببخشیم.
آخر سال هم میشود داستان ما از آن سال.
بهترین اتفاقی که میتواند در سال جدید برایمان رقم بخورد، یا بهتر بگویم رقم بزنیم، رسیدن به این خرد است که بفهمیم درون چه چاهی افتادهایم. اصلا این چاه، این مسیر مال ماست؟ یا برخاسته از دیفالتهای اشتباه و آرزوهای دیگران است؟
خرد این است که دیگر به کار نبریم «آقا قبول نیست..». خرد پذیرش مسئولیت و بازینکردن نقش قربانیبودن است.
خرد شکافتن شکستهاست و یادگیری از آنها.
چرا گاهی مدام تکرار میشوند؟ حالا به هر شکلی.
خرد رسیدن به نقطه #تعادل است. نه صرفا رسیدن به هدفها.
خرد این است که کجاها باید با خودمان مهربان باشیم و کجاها باید سختگیرتر.
باید زندگی را تعطیل کرد و دنبال اینها باشیم؟ نه، باید مداد و پاککن برداشت و مدام زندگی را تصویر کرد، راهها را امتحان کرد و مدام پاک کرد و دوباره کشید. تا در همین حین تلهها دربیایند. بهبود یابند. بهبود یابیم.
کاری که خیلی از ماها میکنیم، پاککن به دست نمیگیریم و روی همان اشتباهات قبلی، دوباره از نو میکشیم. در آخر این تصویر خط خطی را خودمان هم درک نمیکنیم.
از اشتباهات، شکستها درس گرفتن حکم پاککنی دارند که برای تصحیح تلاش میکنند.
این baseها این دیفالتها را کمی بازنگریکردن، این یادگرفتن از اشتباهات و شکستهای قبلی اصل کار است و بعد چیدن هدفهای جدید.
هدفی که واقعا هدف باشد، مال زندگی تو باشد. رنگاش با رنگ زندگیت بخواند. هدفی که بوی #هدف بدهد نه ارزش. متر داشته باشی برای اندازه گرفتنش.
سال جدید از جایی شروع میشود که بتوان معنی “توجه” را فهمید.
اینکه کانون توجه من به چه، به که معطوف است؟ یا به چه چیزهایی و چه کسانی توجه میکنم؟ کدامشان به زندگیام عمق میبخشند و کدام تنها ظواهر را به رخ میکشند؟
زندگیام باید تغییر کند؟ خب دقیقا از کجا؟ در این نقطه، در این حوزه به چه کسی یا چه چیزی توجه دارم؟
این نورچشمیهایی که مسیرم را روشن میکنند که هستند؟
چه افرادی یا چه چیزهایی بیشتر به من تلنگر میزنند تا بهتر و بیشتر خودم و زندگیام را ارزیابی کنم؟
سال جدید سال تغییر آهسته باشد نه انقلاب. شاید باید از همین تصحیح توجهها شروع کرد. شاید باید به نقطهای بیشتر دقت کنم و برای معنا بخشیدن به زندگیام، رنگ آن نقطه را پر رنگتر کنم.
یا گاهی باید بین این تابلو زندگی که در حال کشیدن آن هستم رنگی را باید کمتر به کار ببرم و رنگی را بیشتر. شاید باید قسمتی را پررنگتر و غلیظ تر بکشم و قسمتی را اصلا نکشم یا کمرنگش کنم.
شاید باید به جریان جدید وصل شوم تا زندگیام راکد نشود.
مخلص کلام اینکه یک خط تعادل تعریف کنیم و اهداف را حول آن بچینیم. حد هدفها تعریف کنیم. در بطن این هدفها هم بنشینیم یک نگاهی بیندازیم به مهرههای توجهمان. و بدانیم امسال میخواهیم این مهرههای توجه را در کجای صفحۀ سال ۹۷ بچینیم؟ این مهرههارا روی چه افرادی بگذاریم؟
حرفها زیادند برای سال جدید. و بیشتر از حرفها، سوالاتی است که روز به روز در ذهنم جان میگیرند. اینها را نوشتم تا رشته کار از دستم در نرود.
باید رفت به جنگ فهمیدن کجفهمیها و توانی ساخت برای تابآوردن چشیدن تلخیهایش و مطمئنا شیرینیهایش.
۹۷تون سبز.
۹ دیدگاه. Leave new
نمیدونم چطوری حسم رو از خوندن این متن توصیف کنم! هی نوشتم و پاک کردم.
بذار ساده بگم: خطوط این متن، من رو خیلی به یاد آقای معلم انداخت. رشد رو در نوشتههاتون میتونم ببینم. چه خوب پای درس آقای معلم نشستید و الان میوۀ درسها رو من دارم میخونم. البته من در حدی نیستم که بخوام در مورد نوشتۀ شما و آقای معلم نظر بدم؛ فقط حسم رو گفتم :)
واقعاً عالی بود. توصیفهاتون کاملاً حسابشده و دقیق بود.
“باید مداد و پاککن برداشت و مدام زندگی را تصویر کرد، راهها را امتحان کرد و مدام پاک کرد و دوباره کشید. تا در همین حین تلهها دربیایند. بهبود یابند. بهبود یابیم.
کاری که خیلی از ماها میکنیم، پاککن به دست نمیگیریم و روی همان اشتباهات قبلی، دوباره از نو میکشیم. در آخر این تصویر خط خطی را خودمان هم درک نمیکنیم.”
در این هیاهوی دم تحویل سال، خوندن این پست، بستر خوبی رو برام فراهم کرد که به قول خودتون رشتۀ کارم از دستم در نره.
ممنون.
سال ۹۷ هم ایشالا براتون پر از حس خوب باشه :)
سلام آقای قائمی.
خیلی خیلی خوشحالم که متنها رو میخونید و با ارزشتر از اون، برام نظرتون رو میگید.
شما لطف دارید.
دیدن اسمتون اینجا دم سال تحویل، خیلی خوشحالم کرد.
ممنونم.
امیدوارم سالتون پربرکت و پر از خلاقیت و شادی باشه.
همیشه لطف دارید
ممنون :)
منم همین آرزوی قشنگو برای شما دارم.
چند نکته ظریف و زیبا در متن بود :
باید پاک کن برداشت و پاک کرد نه اینکه روی آنها راخط بکشیم و تصویر خط خطی خودمان را داشته باشیم.
زیبا بود
موفق باشید
سلا اقای معاشرتی عزیز
ممنونم.
منتظر نوشتههای خوبتون هستیم.
شاد باشید.
سلام خانوم شاکر عزیز.
خیلییی حال کردم با این نوشته.
درست میگید. باید هدف ها رو درست انتخاب کرد.
سال نو پیشاپیش مبارک باشه و امیدوارم به هدف هاتون در این سال برسید و بهترین آرزو ها رو برای شما دارم.
موفق باشید.
سلام عادل
ممنونم
سال نوی شماهم مبارک :)
شاد باشی و موفق.
خانم شاکر عزیز
سلام
۱- سال ۹۷ پیشا پیش بر شما مبارک.
۲- پایان هر دوره همیشه همینه، میایستیم و پشت سرمان رو دوباره نگاه میکنیم، وقت خواب یک لحظه به کل دوره یک روزه نگاه میکنیم و هر چی این دوره ها بزرگتر باشه، مرور دوره با اهمیت تر می شه، مرور ماه، سال و دهه، برای همین ته هر دهه از زندگی یه بحران روحی داریم، مهمترینش به نظرم بحران سی سالگیه، این بحران در واقع همون مروره، مرور پر انرژی ترین، با حال ترین و مهمترین دوره زندگی، نگاه میکنی و می بینی، جوانی تمام شد، و بعد باید برای یکی (یا چیزی) این مصرع رو بخونی: نازنینا، ما به ناز تو جوانی دادهایم. به وضوح خیلی از مردم این نازنین رو ندارند، این یه درد، نازنین اشتباهی هم درد دیگه. نازنین ما کیه؟
شاید بیشتر در این مورد بعدا صحبت کردیم، حالا این دو نکته رو از ما داشته باشید لطفاً (مخصوصا اولی :)
موفق باشید
سلام
۱-ممنونم سال نوی شما هم مبارک اقای قربانیجان
۲-واااااااااای این عالی بود. راستش ظهر دیدم کامننتون رو. رفتم تو فکر که چی بنویسم در جواب. هیچی به ذهنم نرسید.
فقط کمی ترسیدم از سی سالگیم. یه غم شیرین افتاد دلم.
«نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم» موند تو فکرم.
حتما.
شاد باشید.