مادرم وقتی منرا موجودی ساکن در کنار لپتاب میبیند، با لحن انتقام جویانهای-که اکثر مادرها خندهدار میزنند-میگوید: پس کی میری سرخونه زندگیت؟
طفلک نمیداند که من به عقد دائم لپتاپ خویش درآمدهام!
در اوایل زندگی زبان یکدیگر را نمیفهمیدیم و کارهای محدودی برای هم انجام میدادیم ولی بعدها دیدم که این زندگی نمیشود و باید سعی کنم با او ارتباط برقرار کنم. این شد که بنده به سراغ یاد گرفتن زبان های برنامه نویسی رفتم تا من و لپتاب بتوانیم بیشتر از پیش زندگی مسالمت آمیزی را در کنار یکدیگر رقم زنیم.
به حمد الله زندگیمان خوب است… نمیگویم دعوا و مرافه نداریم… گاهی که کد ها اجرا نمیشود و حرفم را گوش نمیدهد، مطمئنا دلم میخواهد… آره و اینا.
اما نمیشود، طفلک که تقصیری ندارد، اینگونه آفریده شده، من او را همینگونه پذیرفتهام پس من باید به حدی پیشرفت کنم و یاد بگیرم که بهتر با او سخن گویم!
او هر روز سخت در تلاش است که سطح خود را بالا برد و من عاجزانه به دنبال بالا بردن تواناییهایم برای برقراری هر چه بهتر با او هستم.
گاهی برای دلبریکردن ورژن عوض میکند که بعضی اوقات سلیقهاش خوب است اما گاهی اوقات همین ورژن عوض کردنش چالشهای جدی ای برای جفتمان به وجود می آورد.
یکی از خصیصه های خوبی که دارد این است که اهل غر زدن نیست و وقتی میخواهد یکی از فایل ها را از زندگیمان حذف کند، حتما نظر من را میپرسد و من بیشتر از پیش عاشقش میشوم!
زندگیمان را با یک دست نرم افزار کلامالله مجید، یک اتاق پر از کتابهای مورد علاقهام به همراه مهریۀ ۱۳۷۴ نرم افزار کتابخوانی و کتابهای پرفروش آمازون شروع کردیم.
آری این است زندگی من، سحر شاکر که سه سال بعد از تولد لینوکس به دنیا آمدم و دانشآموختهی مهندسی ژئوماتیک هستم و در کنار کتابها و لپتاب خویش زندگی میکنم. کمی از زندگی آدم ها فاصله دارم ولی برای بهتر شدنم با آنها روز به روز سعی میکنم مهارتهایم را بالا برم. امیدوارم بتوانیم در این سایت میزبان خوبی برای دوستان مهربانمان باشیم.
نظراتتون رو با گوش جان میشنویم. کافیست ایمیل بزنید:
saharshaker.com@gmail.com