با خودم فکر میکنم این همه مدرس در این مملکت هست، از آموزش آشپزی با مانع گرفته تا چگونه گربهها را دوست داشته باشیم. ولی چرا هیچکس طرز تهیهی پارتی را آموزش نمیدهد؟ شاید پارتی داشتن چیزِ غریزهای است و غریزهی آدمهای پارتیدار با بدون پارتی فرق دارد. یا شایدم این آدمها وقتی در زندگی قبلیشان مردند، هنگام خاککردن، سنت داشتند که چندتا از آدمحسابیها و مسئولین را با آنها خاک کنند که در زندگی بعدی که الان باشد، به کمکشان بیایند. از قضای روزگار، بنده در زندگی قبلیم تنها مُردم. کسی را که همراهم چال نکردند هیچ، تازه فکر میکنم قبر که مثل یک جایگاه میماند لابد، آنرا هم نداشتم؛ مثلا برای ارتزاق و گیرآوردن یک لقمه حلال رفته بودم ماهیگیری و قایق سوراخ شده و حوصلهی پتروس بازی نداشتم و غرق شدم یا اینکه اصلا آدمیزاد نبودم، پرندهای بودم که روزِ اولِ پروازش را در دهن یک تمساحِ در حال خمیازهکشیدن فرود آمده. به هرحال چیزی از زندگی قبلیم یادم نیست. ولی اگر شانس من است، اگر در این دنیا هم هنگام مرگم، دو وزیر را با من دفن کنند، در زندگی بعدیام، ضحاک مار به دوش میشوم. همین وزیرها هم نقش مارها را بازی میکنند. ولی چیزی که دوست دارم این است که مثل دنریس در فیلم گیمآفترونز اژدها داشته باشم. و مثل خودِ دنریس نباشم که بخاطر سوء مدیریتی یکی از اژدها ها را به کام مرگ بکشانم. یکی از آنها را مامور میکنم تا تمام استادانی که بدونِ هدف با ۹٫۷۵ افتادم یا انداختند را یکی یکی پیدا کند و بسوزاند. یکی دیگر را مامور میکنم تا تمام عوامل و دستاندر کارانی که پولم را خوردند را بسوزاند. و یکی دیگر را مسئول مطبخ میکنم. (آشپزی دوست ندارم) ولی مطمئنا با اینهمه کینه، خدا یک شتر به من عطا میکند.
۸ دیدگاه. Leave new
سحر عزیز
سلام
۱- چقدر خوب بود این یادداشت! بخشی از چالش هزار کلمه نبود؟
۲- راستی میدونی چرا در مورد پارتی هیچ کلاس برگزار نمیشه؟ به این علت که این یه قلم جنس هنر یا مهارت نیست که کسی بخواد یاد بده. نگاه کن به این جماعتی که با پارتی به جایی رسیدن. من شخصاً خیلی این دیالوگ رو با خودم گفتم: این بنده خدا که نمیتونه دماعشو بالا بکشه و با ارباب رجوع دو تا دیالوگ سالم برقرار کنه، چجوری اینجاست؟ هنری در کار نیست که کلاسی داشته باشه. حتی برای بدست آوردن پارتی زور هم نزدن خواهر من، یکی دیگه زور به پارتی رسیدن رو زده، یکی دیگه استفادهشو برده.
۳- منم باید در مورد زندگیهای قبلیم بنویسم. به خاطر این حجم از علاقه به کاهو احتمالا در زندگی قبلیم بعبعی بودم. والا
موفق باشید
سلام :)
۱- ممنونم، اتفاقا چرا جزئی از همون هزارهها بود که بعدا بیرون کشیدم و اینجا نوشتمش. درست وقتی که از غر زدن سر پول میخواستم دست بردارم!
۲- والا چی بگم! ارثی شده
شاد باشین :))
دروود خاتون. :))
فکرکنم ناف یکسری آدمها رو با زحمت و تلاش بُریدن.
امسالِ منوشما باید خیلی تلاش کنیم تا بتونیم بفهمیم که چطور میشه اعتباری بدست آورد که بتونیم پارتی هم داشته باشیم. و کارامون بیهرگونه هزینهی اضافه به نتیجه برسه.
واسه نمره گرفتن که روشهای نمره گرفتنو باید یاد بگیری که خودمم بلدش نیستم. (شکلک قهقهه) فقط فهمیدم که یه روشهای خاصی داره. :))
واسه کسایی که پولتو خوردن هم میریم از حلقومشون میکشیم بیرون. ؛)
مگه دست خودشونه همینطوری زحمت کسیو بیات کنن؟ ؛)
طنزت هم جالب بودش. ممنون.
به قول بچهها دمتگرم. :))
سلام
برای نمرهگرفتن از ما که گذشت و دمِ فارغالتحصیلیام. بالاخره این بازی کثیف داره تموم میشه و ایشالا دیگه چشمم به کلاسِ دانشگاهی باز نمیشه
:)
ممنونم
شاد باشین
چون صداتون رو قبلا شنیدم، نوشته هاتون رو هم با صدای خودتون می خونم. طنزِ نوشته هاتون رو دوست دارم؛ ملیحه. من با اون قسمت استادا موافق ترم.
ممنونم سوفیعزیز و هنرمند
ای خدا بگویم چه کارتان نکند!! مردم از شدت خنده نصف شبی!!
راجع به استادان کاری نمیتوانم بکنم اما آنان که پول شما را خورده اند بیایید بیل برداریم برویم بالای سرشان!!
کار از بیل گذشته ای برادر سیرت زیبا بیار