اگر همین الان به شما بگویند دلایل خوشبختی خود را نام ببرید شاید باید کمی فکر کنید تا پیدایشان کنید اما برای شمردن عوامل بدبختی نیازی به فکرکردن زیادی نیست!
بحث من سر خوشبین بودن آدمها یا بدبین بودنشان نیست . مسئله اینجاست که ما نسبت به موارد منفی حساستریم تا موارد مثبت. یعنی خیلی راحتتر میتوانیم موانع موفقیتمان را پیدا کنیم تا عوامل انگیزهدهنده.
یعنی عملا به چشم ما، موارد منفی، اهمیت بیشتری از موارد مثبت دارند.
برای همین است که وحشت از دستدادن یک چیز، خیلی بیشتر از شوق بدست آوردن آن است.
این یک خطاست.
شاید کاربردش را هم اکثرا دیدهاید اما به آن دقت نکردهاید. مثلا فرض کنید میخواهیم دستگاه تصفیه آب بفروشیم. برای متقاعدکردن مخاطبان، بهجای آنکه بهبه و چهچه کنیم از محصول، از این حرف بزنیم که اگر از دستگاه تصفیه آب استفاده نکنند ممکن است چه ضررهایی ببینند. بعد بنشینیم و انواع و اقسام بیماریها را ربط دهیم به همین عدم استفاده از دستگاه تصفیه آب.
در این حالت فروش ما خیلی بیشتر از زمانی است که از دستگاه تصفیه آب تعریف کنیم.
این خطا چیزی است که اکثرا برای متقاعدکردن افراد استفاده میشود.
اگر میخواهی کسی را در مورد موضوعی متقاعد کنی، بر مزایای آن تمرکز نکن، بلکه سعی کن به او نشان دهی که چگونه میتواند از مضرات آن رها شود. -رولف دوبلی
این خطاها چیزهایی است که خیلی در مبارزهکردن با آنها خیلی پیروز نیستیم. مثلا اگر چهره ترسناکی را در خیابان ببینیم خیلی راحتتر میتوانیم توصیفش کنیم چون بیشتر در ذهنمان ماندهاند تا چهرههای زیبا. اکثرا هم در مورد رفتارها همینگونه عمل میکنیم، اگر رفتار بدی از شخصی دیده باشیم بیشتر از رفتارهای خوب او در ذهنمان میمانند.
۴ دیدگاه. Leave new
سلام
به نظر می رسه که حق با شماست
منتها انگار مطلب ناقص مونده، یک نتیجه گیری کم داره
این که روی نکات منفی تمرکز بیشتری داریم بد هست یا طبیعی؟
چه کار کنیم که خوشبین تر باشیم تا موقع جواب دادن به سوال اول متن خوشبختی های بیشتری رو بشموریم؟
سلام، عذرخواهی میکنم که دیرجواب دادم، کامنتتون نمیدونم چرا توی پوشه اسپم بود. والا سر این سوال خیلی فکر کردم و توی کتابا و مقالات زیاد نگاه کردم ولی اکثرا از تلقین حرف زده بودن. و من به شخصه تلقین رو یه راهکار دائمی نمیدونم. ولی روی این حرف که آیا ما واقعا روی موارد منفی حساسیم یا خیر به تایید رسیدم و کاربردش رو توی جاهای مختلف هم دیدم هم خوندم و تصمیم گرفتم از چیزی که میدونم بنویسم نه چیزی که شک دارم. حتما روی این موضوع کار میکنم و کامل شد مینویسم. اگر شما هم راهکاری براتون جواب داده بگید تا استفاده کنیم.
سلام
خوب، حالا که پرسیدید، به نظر من (که شاید هم اشتباه باشه) نگرش منفی به یک موضوع خاص، هر چی، مثلا همین خوشبختی، الزاماً چیز بدی نیست، اتفاقا اگر باعث حرکت و جنبش بشه، خیلی هم خوبه. مثلا کسی احساس خوشبختی نمی کنه، خوب حس خوبی نیست، چی کار باید بکنه؟ حرکت. حرکت از بدبختی (که حداقل خودش فکر می کنه که دچارشه) به سمت خوشبختی (که فکر می کنه جای درستشه).
دیدن این تد رو هم پیشنهاد می کنم :)
https://www.ted.com/talks/ingrid_betancourt_what_six_years_in_captivity_taught_me_about_fear_and_faith?language=fa
سلام
بله منم قبول دارم که الزاما بد نیست. همین حسهاست که بعضی اوقات انقدر فشار مییاره که یادآوری میکنه که انگار یه چیزی باید تغییر کنه. ولی نظر شخصی من اینه که اگر این احساسات توی زندگی آدم زیادی زیاد باشه، آدم فکر میکنه زندگی همینه. یعنی توی محدوده قرمز باقی موندنه که آدمهارو میپوسونه.
ممنون بابت لینک تد. عالی بود. :)