پینوشت: این نوشته مربوط به روز دوم از چالش است.
داشتم لیست میکردم کارایی که عقب انداختم که کمکم اعصابم خرد شد و گذاشتم کنار!
اما خب ذهنم گرم شده بود و دوست داشتم دنبال مهمترین کاری بگردم که عقب انداختم و یه تاثیر جدی روی زندگیم گذاشته.
برایم سوال شده بود که چرا انقدر کار برای خودم تراشیدم! و به این فکر میکردم که از کجا آدم توقعش از خودش زیاد میشه. یا اصلا این توقعهای لعنتی، توقع خودم از خودمه یا توقع دیگران از من؟
دیدم بیشتر آنها کارهای من نبوده، نه اینکه بخواهم کار دیگران را انجام بدهم نه. بیشتر کارهایم از آرزوهای دیگران نشات گرفته بود. یاد موضوعی افتادم که فکر کردم خوب است اینجا مطرح کنم.
فرق بین اقدام و پاسخ
بیشتر کارهایی که انجام میشود پاسخ به یک رویداد است نه اقدام.
مثلا اگر کسی دانشگاهی را قبول شود که صرفا در آن رشته در کنکور قبول شده، عمل او، پاسخ به رویداد است نه اقدام.
یا مثلا کسی که چون دانشگاه قبول نشده، به سراغ بازار کار میرود و مشغول میشود، این عمل او پاسخ به رویداد است.
در حالی اگر کسی بدون آنکه کنکور دهد به سراغ بازار کار برود و مشغول شود، این عمل او اقدام است.
بیشتر اعمال ما، تنها پاسخ به رویداد است. کسانیکه اهل اقداماند، کمتر از طرف جامعه درک میشوند. و اگر موفق شوند از آنها قدیسه میسازند و الگو میگیرند و اگر هم شکست بخورند دیوانه میخوانندشان!
انسانهای اهل اقدام، بسیار کماند. شاید هم دلیلش جسارت و ریسکپذیری بالای این افراد باشد.
به هر حال من هم از روی پاسخ به رویداد، وارد رشته ژئوماتیک (نقشهبرداری) شدم. شاید بزرگترین کاری که به تاخیر انداختم، همین تصمیم گرفتن برای اقدام بوده است. اقدامی که شاید ضررها و حتی سودهای زیادی داشت. اما همرنگ جماعت شدم و هیچ نگفتم و درس را شروع کردم. در همان ترم اول سعی کردم بیشتر این رشته را متوجه شوم، سعی کردم کمی وارد بازار کارش شوم. و بعد از مدتی کار کردن در این رشته فهمیدم که اصلا این رشته، رشتۀ من نیست. حالا باید کاری میکردم. با اینکه شرایط کار و دانشگاهم خوب بود، از آن شغل بیرون آمدم یا حداقل تلاش کرده بودم که دست به یک اقدامی ضعیف بزنم! حالا مشکل دوم پیش میآمد. آن هم اینکه نمیدانستم دقیقا به چه چیزی علاقه دارم! پس شروع کردم به امتحان کردن. رشتههای مختلف، کارهای متفاوت را امتحان کردم. این اقدام ضعیف چیزی حدود دو سال طول کشید.
واقعا سختیهای خاص خودش را داشت (نگم براتون از عقب افتادن درسها و سوال پرسیدنهایی مثل اینکه سحر خب که چی؟ تو دیوانهای و… :-D ) اما شیرینیهای خوبی هم داشت و خداروشکر مشکل خاصی پیش نیامد. آدمهای خوبی را شناختم. ارتباطات جدیدی را پیدا کرده بودم و کمی دنیایم بزرگتر شده بود. مجبور بودم یا شاید هم باید بگویم مشتاق بودم که مهارتهای دیگری مثل سخنرانی، مثل مذاکره، مثل فروش، مثل کارهای تحلیلی و… را یاد بگیرم.
در خلال اینکارها، برنامهنویسی هم انجام میدادم و اخبار و مقالات را دنبال میکردم. یک روز در یکی از کلاسهای دانشکده استادی در مورد برنامهنویسی و اهمیتش در این رشته صحبت کرد. تنها یک جرقهای بود برای من که دنبالش را بگیرم و یک چیز جدید تجربه کنم.
اگر حدس زدید که یک نقشهبردار برنامه نویس شدم، درست حدس زدید!
از آن روز به بعد دیگر آن رشته برایم شکلی دیگر داشت. شیرینتر بود و بیشتر احساس مفید بودن میکردم.
نمیدانم شاید همین اقدام ضعیف یکجایی ممکن بود صدمۀ جدی وارد میکرد. اما بالاخره نمیتوانستم دست روی دست بگذارم و بهترین سالهای جوانیام را بیهوده بگذارنم.
خلاصه اینکه شاید بزرگترین کاری که عقب انداختم، اما از آن ناراحت نیستم، همین تصمیمم برای انصراف از این رشته بود.
این را هم بگویم که علاقهای به دنبال کردن رشتۀ آی تی را به طور جداگانه نداشتم و ندارم.
کم کم شاهد این خواهیم بود که برنامهنویسی در تمامی رشتهها بیش از قبل مهم جلوه کند.
۳ دیدگاه. Leave new
اطلاعاتی که دادین انقد خوب بود که اگه یکم بیشتر بود میتونستم ادعا کنم دو ترم نقشهبرداری خوندم:دی
آره درسته. همینطورم میشه. الانم میشناسم بچههای برق و مکانیک که برنامهنویسی میکنن؛ حالا یا بصورت تخصصی تو شاخه وب یا مرتبط با رشتهشون.(یا مثل شما هردوش). ولی خب بازار مارو خراب نکنید:پی
چقد خوبه که از تکنولوژیهای دیگه تو رشتهتون استفاده میکنید…ایول.
نه بابا عذرخواهی واسه چی، ممنون بابت وقتی که گذاشتین. بیشتر از مفهوم هم رسونده شد ;)
چه خوب که این عقب انداختن نتیجه مثبت داشته(اموجی تامزآپ).
راستی میشه چندتا مثال که از برنامه نویسی توی نقشه برداری استفاده کردین بزنین؟
آره حتما. مثلا یه چیزی هست به اسم وب جیآیاس (GIS) که کلا کارش برنامهنویسیه + علم نقشهبرداری (ژئوماتیک). حتی خود GIS یک گرایش ارشده که خیلی هم خواهان داره و با GIS رشتههای دیگه فرق داره.
یا مثلا خیلی از نرمافزارهای خوب که توی رشتههای دیگه استفاده میشه رو میتونیم یجوری تغییرش بدیم که بیشتر به کار نقشهبردارها بیاد. مثلا نرمافزار سیویل تریدی (civil 3D) یا اتوکد (autocad) نرمافزاراییه که این روزا نقشهبردارا زیاد ازش استفاده میکنن. میشه خیلی از کارهایی که یه نقشهبردار در طول چند روز انجام میده رو برنامه بنویسی و زمان رو حفظ کنی. یه مثال خیلی ساده توی همین civil 3D مثلا با پایتون میشه برنامه نوشت تا شیتبندیها رو تبدیل به پیدیاف بکنه یا مثلا با خیلی از زبانهای دیگه مثل دلفی (البته این خیلی قدیمیه) برنامهای نوشتن که بشه فارسی رو تایپ کرد توی این نرمافزارها.
این بحث آسون کردن کار یه طرف، یه بحث مهمتر اینجاست که ممکنه توی یه پروژهای کلی آدم روشون کار کردن ولی مثلا نقاط روی هم افتاده (توی نرمافزار arcGIS اینو تجربه کردم) وقت و هزینه اصلاحش رو ندارن. یعنی باید بشینن دوباره از اول ترسیمات رو انجام بدن یا اصلاح کنن. که اصلاحکردنه خیلی خیلی خیلی سختتر از رسم کردنش از اوله ;) یه برنامهنویس خصوصا پایتون میتونه کارشون رو راه بندازه.
در کل همه رشتهها دارن به سمت تکنولوژی بهتر پیش میرن و سرعت خیلی بالایی هم دارن و برنامهنویسی و فهم الگوریتمها و… یه چیز جا افتادهای میشه.
و در آخر هم اینکه رشته نقشهبرداری چون سرکارش بیشتر با اعداد و ارقامه و پیداکردن خطاها توی پروژههاست همه توی ترم یک برنامهنویسی رو یاد میگیرن حالا خیلی ساده توی یه نرمافزاری به اسم متلب. که بتونن حداقل محاسبات پیچیدشون رو راحت کنن.
خیلی حرف هست برای برنامهنویسی توی نقشهبرداری. حتی داره کشیده میشه به سمت لینوکس.
ببخشید خیلی طولانی شد :)
امیدوارم مفهوم رو رسونده باشم.