شاید شما هم با آزمون و خطا به این رسیده باشید که توضیحدادن برای دیگران و توصیفکردن چیزی که یادگرفتهاید به درک مطلب شما کمک میکند.
و در حین توضیحدادن، چیزهایی را میفهمید که قبلاً آن را نمیدانستید یا به آن توجه نکرده بودید. میخواهم بگویم این توضیحدادن و توصیفکردن را دستکم نگیرید. در پشت آن یک فرآیند ذهنی پیچیدهای وجود دارد.
جدا از این، این را هم باید به خوبی درک کنیم که خود فرآیند یادگیری، یک فرآیند کند و زمانبر است و برای شکلگیری یادگیری باید حوصله خرج داد.
بحث صرفاً در مورد یادگیری دروس (یا بهتر بگویم خزعبلاتی) که در دانشگاه و مدرسه میخوانیم یا خواندهایم نیست. یادگیری چیزی فراتر از اینهاست. شما کتابی میخوانید که مدتها جملاتش در ذهنتان تداعی میشود. یا اتفاقی میافتد شعری، متنی به ذهنتان خطور میکند.
این زمانی رخ میدهد که شما آن متن و یا کتاب را خواندهاید و به عنوان یک بسته اطلاعاتی وارد ذهن شما شده. آرام آرام در خلوت خود به آن فکر میکنید. این فکر کردن کمک میکند آن بسته اطلاعاتی جای درست خود را در ذهن شما پیدا کند. تصور کنید در طول روز ما چقدر اطلاعات دریافت میکنیم. با این سرعتی که پیش میرویم و این شتابزدگیهایی که برای خود فراهم کردیم، فکر میکنید چقدر در مورد آن اطلاعات فکر میکنیم؟
بگذریم.
در کل چون مبحث اختصاصا در مورد یادگیری است بیایید نگاهی عمیقتر به موضوع بیاندازیم و گام به گام جلو برویم.
مدلی که فکر کنیم ذهن صرفاً سطلی است که دانش و اطلاعات جدید وارد آن میشود و ماهم یاد میگیریم، مدل کاملی نیست.
یادگیری از طریقهای مختلفی برای ما شکل میگیرد.
مثلاً در مباحث رشد و رضایت، (که به موفقیت میشناسیم!) یادگیریهای پس از شکست خیلی مورد تأکید قرار میگیرد.
این شیوهها را همگی بلدیم ولی برای بیان مباحث آتی بیایید آنها را در دستهبندی قرار دهیم و نگاهی به آنها بیاندازیم:
۲ دیدگاه. Leave new
سلام
با “توضیح آموخته ها به دیگران برای رشد یادگیری در خودمون” با شما موافق هستم، خودم هم برای بهتر فهمیدن درسها از این شیوه استفاده میکردم منتها با متد خاص خودم، من حتما توضیحاتم رو باید پای تخته ارائه می کردم :)
اجازه بدید این عبارت (متد خاص خودم) رو bold کنم، به نظرم نکته ی مهمی است که باید هنگام صحبت در مورد یادگیری و آموزش به اون توجه بشه، اینکه به قول رضا مارمولک (در فیلم مارمولک) راه های رسیدن به خدا به تعداد آدم های روی زمین زیاده، شیوه های یادگیری هم همین طور و هر کسی باید شیوهی خاص خودش رو پیدا کنه، کلیات یادگیری مثل هم هستند، همین مواردی که عنوان کردید، مشاهده و حرف دیگران و غیره، منتها این نکته رو مدنظر قرار بدیم که شاید در جزئیات با هم تفاوت هایی داشته باشیم. که مهم هستند، اونقدر مهم که می تونه یک نفر رو که از متد درست در حال یادگیری هست از ادامه کار و تلاش زده کنه.
مثال خوبش، سخنرانی های تد هست که مثال زدید، برای یادگیری سخنوری،(اشاره به مطلب یادگیری از طریق مشاهده) اما این رو در نظر نمیگیریم که اغلب تدها، به زبان دیگری هستند، فرهنگ دیگه ای در اون زبان جاری هست و بیان ها متفاوت هستند، الگوی صحبت های تد رو در تد ایکس تهران دیده بودم، زبان فارسی در اون بیان به نظرم نچسب می اومد، این شیوه بیان فارسی مطالب نبود، صحبت های منصور ضابطیان در تد رو با برنامه هاش مقایسه کنید. البته که شیوه بیان در تد ایکس تهران چندان در کیفیت کار اونها تاثیر نداشته، چون سخنرانان در اون رویداد، به تنهایی سخنور بودند، منتها اگر به عنوان متد آموزش نگاه کنیم، ممکنه (تاکید روی ممکنه) این شیوه برای کسی که در حال یادگیری هست مناسب نباشه.
موفق و پیروز باشید
سلام
بله به قول شما شخصیسازی توی یادگیری مهمه و هر کسی باید قلق خودش رو پیدا کنه.
بنظرم بومیسازی یعنی کسی چیزی یادبگیره،هضمش کنه و مطابق با فرهنگش ارائه بده و پیادش کنه. نکتهای که اشاره کردید توی خیلی از کتابها هم وجود داره. مثلا توی کتاب پدرپولدار پدربیپول رابرت کیوساکی اگر اشتباه نکنم جایی اشاره کرده بود که خونه خریدن بخاطر مالیات زیادش نمیصرفه در صورتی توی ایران اینجوری نیست.
چشم و گوش بسته نباید مطلبی رو قبول کرد و اون هضمکردن بخش اصلی ماجراست.
چون اگر این اتفاق نیوفته، خیلی از حرکات و رفتارها مصنوعی جلوه خواهد کرد.
ممنون از نظر شما