مدتی بود که دلم میخواست دستی به سر و روی وبلاگ و پیشنویسها و ظاهر این خانۀ بکشم. آقای علیرضا با کامنت خوبی که گذاشته بود بهانه را دستم داد تا وقتم را از گشت و گذار های بیمورد در اینترنت و سایتها بدزدم و کمی بیشتر به وبلاگم نگاه کنم.
ایدۀ راهاندازی اینجا را نوشتۀ محمدرضا شعبانعلی به فکرم انداخت و بعد دیدم که دوستان متممی با اشتیاق فراوان اینکار را انجام دادهاند بیشتر از پیش مشتاق راهاندازیاش شدم.
اغراق نمیکنم که در صفحۀ “خانه” نوشتهام: با نوشتن زندگیام رنگ گرفت!
قبلا وبلاگ زیاد راه انداخته بودم اما دوامی نداشتند و در همان هفتۀ های اول درش را میبستم و دیگر سراغش را هم نمیگرفتم. منظورم از وبلاگ جایی بود که خارج از بحثهای تخصصی بخواهم صمیمیتر بنویسم. در گذشته در وبلاگی -یا بهتر بگویم وبسایتی- مینوشتم با اسم تفکرجانبی و بحثهای خلاقیت را مینوشتم بعد شد تفکر طراحی و سپس کمی گذشت و دیدم کار من نیست که از رشتهام فاصله بگیرم و بخواهم تخصصی در مورد خلاقیت بنویسم. این کار شهامت خاصی را میطلبید! راستش را بگویم هنوز هم با اینکه در مورد خلاقیت زیاد نوشتم، نمیدانم خلاقیت را دقیقا میتوان چه چیزی تعریف کرد.
بگذریم.
مدتی بعد دیدم که همدانشکدهای ها و دوستانم در برنامهنویسی مشکل دارند شروع کردم به نوشتن ایبوک و آموزش برنامهنویسی. با آنکه شیوه نگارشش بسیار صمیمی و غیررسمی بود اما خداروشکر استقبال شد و تنها آمارش در شبکههای اجتماعی مثل تلگرام و… چند هزار نفر بود. ایمیلهای زیادی هم از خوانندگان میرسید که من را بیشتر شرمنده میکرد. دوست داشتم مفصلتر فصلهای بعدیاش را بنویسم برای همین باقی این ایبوک را از اینترنت برداشتم. که انشاالله در آینده بهترش خواهم کرد و به اشتراک خواهم گذاشت.
بعد از آن هم ایده های زیاد دیگری در خصوص تولید محتوا -چه در وبلاگها و چه در شبکۀهای اجتماعی مخصوصا اینستاگرام- مطرح شد که هنوز اثرات برخی از آنها پابرجاست و من هنوز هم ناکام در دنبال کردن آنها!
بیشتر که فکر میکنم میبینم علت دنبال نکردنم در اینجا و سایر جاهای دیگری که مینویسم، تنها وسواس بیموردم است. میتوان اسمش را “کمالگرایی” یا “کاملگرایی” گذاشت. هر چه که هست گاهی اوقات بدجور حرصم را درمیآورد و در آخر هم یا آن مقاله را منتشر نمیکنم یا اگر هم منتشر کنم زیاد به دلم نمینشیند شاید هم دنبال کردن دستنوشتههای افراد فرهیخهای مانند محمدرضا شعبانعلی، علی فرنودیان، دکتر محمود سریع القلم و دوستان متممی و… توقعم را بالا برده.
حتی تا بحال بارها شده که برای سکان آکادمی، مقاله نوشتهام و دوباره پاک کردم و….
سکان آکادمی را بیشتر از هرجای دیگر برای نوشتن دوست دارم. جو مثبت و همکاران خوب و با سواد و همچنین مدیریت خوش فکری که دارد بیشتر آدم را سر ذوق میآورند.
اما هنوز هم که هنوز است نتوانستهام به یک نتیجهای برسم که کدام مقاله با کدام موضوع را بفرستم!
اینجا خالی از مباحث تخصصی است شاید گاهی اوقات افکارم آن قدر درگیر اینگونه مسائل باشد که بنویسم اما قصد جدیام در اینجا صمیمیتر نوشتن است.
دوست دارم اینجا صادقانه در مورد مسائل، طرز فکرم، کتابهایی که میخوانم، تفسیرم از اتفاقها، مقالاتی که دوست دارم و دلایل اتفاقها و… بنویسم.
میدانم که انسان روانی پویا دارد و ممکن است چند سال یا حتی چند ماه دیگر که به نوشتههای قبلیام برمیگردم با آنها موافق نباشم.
اما همین نوشتن باعث میشود بهتر و مفیدتر به کتابهایم نگاه کنم. کمک میکند تا بتوانم بیشتر مدل ذهنی مورد علاقهام را پرورش دهم.
پس اینجا صرفا برای دستنوشتههایم در نظر گرفته شده. که مطمئنا برای دوستانی که با این ایدهها و نوشتهها به طور کل موافق نیستند، جاهای بسیار خوب دیگری هست که وقتشان را بگذارند.
این را ننوشتم که بگویم هر چیزی را خواهم نوشت! نوشتم تا سنگینی وسواس بیش از حد را از دوشم بردارم و راحتتر بنویسم.
پیشاپیش از همراهی دوستانی که پستهای اینجا را میخوانند ممنونم.
پینوشت اول: سکان آکادمی، یک وبسایت تخصصی در مورد برنامهنویسی است.
پینوشت دوم: یکی از نوشتههای آقای فرنودیان را هم قبلا اینجا گذاشتم.
پینوشت سوم: دکتر محمود سریع القلم هم وبسایت دارند و هم کانال تلگرام. برای دوستانی که تلگرام را بیشتر دنبال میکنند این آدرسش است.
پینوشت چهارم: افراد فرهیختۀ زیاد دیگری هم هستند و من اینجا تنها به چند نفر اشاره کردم. در پستهای آینده، از این افراد بیشتری خواهم نوشت.