انضباط شخصی چیزی نیست که مثلا بگیم بعد از یک مدت به آن رسیدهام. واقعیت این است که انضباط شخصی چیزی فراتر از نظم داشتن در کارهاست. انضباط شخصی در کنار بهبود عملکرد و بهبود تمرکز است که تکامل میابد. به همین دلیل ، ما هر روز پتانسیل این را داریم که در این سه حوزه – که خودشان از حوزههای دیگری تشکیل میشوند- پیشرفت کنیم. حتی شده یک درصد.
بنابراین بزرگترین رقیب شما در اینجا، گذشتۀ شماست. چیزی که در ادامه میخوام بگم، از جنس تجربه شخصیام است.
وقتی وارد میدان نبرد میشوید، از پیش باید رقیب و از آن مهمتر استراتژی رقیب را حدس بزنید. از طرفی در این بین باید چیزی را پیدا کنید که به خودتان انگیزه دهد. من به شخصه برای اینکه با یک تیر، سه نشان را بزنم (یعنی هم رقیب و استراتژیاش بشناسم هم به خودم انگیزه دهم) یک دفترچه کوچک برداشتهام.
نقشه ذهنی هفته
قبل از اینکه چیزی درون آن بنویسم، یک نگاه به نقشه ذهنی هدف هفته که نوشتهام میاندازم. معمولا کشیدن این نقشۀ ذهنی بعد از ظهرهای جمعه اتفاق میافتد و درون آن هدفهای کلی هفته در شاخههایی که دنبال میکنم را مینویسم. این را هم بگویم که برای تعیین هدف، حتما باید قبلا حداقل یک روز با آن زندگی کرده باشید. مثلا کسانی که تصمیم میگیرند به طور کل سیگار کشیدن را کنار بگذارند باید از قبل حداقل چند روز را با این هدفه زندگی کنند و بعد به کل سال و شایدم کل عمرشان تعمیم دهند. این بیشتر برای هدفهای بلندمدت سالانه است که بعضا دچار خطاهای بزرگی میشویم و همان ابتدای سال بدون زندگی کردن با آنها، تعیینشان میکنیم و عموما هم با شکست مواجه میشوند.
چیز دیگری که میخواهم بگویم این است که هدف کلی را تا 80 درصد تعیین میکنم، چون رسیدن به یک هدف جاده صاف ندارد و باید انقدر چکشکاری شود تا به مطلوبمان برسیم.
نوشتن
حالا درون دفترچه هر روز کارهایی که در جهت اهدافم انجام دادهام را مینویسم. هر روز هم سعی میکنم تا به محض انجام دادنش درون دفترچه بنویسم چون انگیزه بیشتری برای ثبت بیشتر کارها و بهبودم میدهد.
زنجیرها
در بین روزها، اگر کاری را به طور زنجیرهوار ادامه دهم، کنارش یک ستاره میزنم. این کار باعث میشود زنجیره را قطع نکنم. این زنجیرها، همان عادات خوبی است که منرا در جهت رسیدن به اهدافم خیلی کمک میکند یا به قول دارن هاردی همان اثر مرکب را ایجاد میکنند.
بسیاری از عادتهای مربوط به انضباط شخصی هم در این زنجیرها قرار میگیرند. وقتی میبینم زنجیرهای را حفظ کردهام، انگیزهام برای ادامه دادنش چندین برابر میشود.
دره مرگ
نکتهای که باید در اینجا به آن توجه کرد این است که این زنجیرها ممکن است در ابتدای مسیر، مدام وصل و مدام قطع شوند. در اینجا چیزی است به اسم دره مرگ. بسیاری از کارها در زندگی روزانه در ابتدا به صورت تک و توک وجود دارند و بعد از مدتی مدام تکرار میشوند و تبدیل به عادت میگردند. کارهایی که تبدیل به عادت میشوند از این «دره مرگ» عبور کنند.
به طور خلاصه دره مرگ جایی است که کارها قبل از آن به طور تک و توک رخ میدهند و خیلی از آنها هم درون همان دره مرگ میمانند و رشد نمیکنند. یعنی قبل از دره مرگ زنجیرهایی با طولهای کوچک دارید. چیزی که زنجیرهای شمارا از دره مرگ نجات میدهد، مبارزه با مقاومت است. بعد از گذر از دره مرگ احتمال اینکه طول زنجیرهایتان بلند شود خیلی زیاد است.
پس اگر در ابتدای راه زنجیری را بعد از دو یا سهبار، کوتاه کردید تسلیم نشوید. دوباره از نو زنجیرهایتان را ببافید. آنقدر از نو ببافید تا بتوانید از این دره مرگ عبور کنید. خیلی اوضاع وخیم باشد، بعد از گذشت زمانی حدود 60 روز میتوانید از این دره مرگ عبور کنید و زنجیرهایتان را بلند و بلندتر کنید.
کیفیت و کمیت
نکته دیگر این است که در ابتدا خیلی درگیر کیفیت نشوید. یعنی کار را با یک کیفیت نسبی شروع کنید و منتظر نمانید. به گفته سیناشهبازی که نقل از شاهین کلانتری در یکی از کامنتهای سایت نوشته بود باید از کمیت گذشت تا به کیفیت رسید.
وقتی برایتان جا افتاد که یککاری را هر روز انجام دهید، وقت و انرژی و همچنین انگیزه زیادی خواهید داشت تا کیفیت را بهبود بخشید.
نتیجهگیری
پس این دفترچه را جدی بگیرید. چون با ردیابی کارهایی که در گذشته کردهاید راحتتر میتوانید نقاط قوت و ضعف کار را پیدا کنید. راحتتر دشمن و استراتژیاش را پیدا میکنید. از طرفی دچار احساس پیشرفت نمیشوید (بخوانید توهم پیشرفت!) و احتمال اینکه خود پیشرفت را تجربه کنید بالا خواهد رفت.
تا یک هفته سعی کنید کارهایی که انجام دادهاید و شما را نسبت به دیروزتان جلو انداخته را ثبت کنید. تنها تلاش کنید با مقاومت مبارزه کنید و زنجیرهایتان را شروع کنید. در این یک هفته به صدای منتقد درونتان گوش ندهید و تنها شروع کنید. همین.
در هفتههای آتی بیشتر در مورد کیفیت و بهبود عملکرد و تمرکز خواهم نوشت.
۲ دیدگاه. Leave new
سلام
کلا نوشتن برای ایجاد انسجام در زندگی خیلی کمک کننده س، حالا نوشتن لیست خرید یا اهداف بلند مدت سالانه، شخصا به نوشتن و البته کمی کردن اهداف خیلی اعتقاد دارم، مثال کتاب خوندن، (مخصوصا درسی هاش (: ) نوشتن اینکه کتاب باید خونده بشه به تنهایی کافی نیست ولی تعیین روزی ده صفحه ( حالا درسی هم دو صفحه در نظر بگیریم)، کمیت دادن و انجام دادن کار هست، فکر کنم قبلا هم گفتم، جایزه هم به خودمون بدیم برای کارها خیلی خوبه، خیلی، والا
سلام،
نوشتن نقطه عطف زندگی خیلی از آدمها بوده. یا به قول هنریت کلاوسر بنویس تا اتفاق بیافتد.
ولی فقط یاد گرفتیم که بنویسیم . بنظرم چجوری نوشتنش از خود نوشتن مهمتره. خیلی جاها با اشتباه نوشتن، عزت نفسمون رو به تاراج میذاریم.