دست‌نوشته

دلیل کتاب خواندن‌هایم

۵ دیدگاه

به شخصه کتاب‌خواندن را دوست دارم نه برای اینکه ژست روشن‌فکرانه بگیرم یا با هر نویسنده‌ای هم عقیده شوم و سرم را به نشانه‌ی تایید یا تکذیب تکان دهم که کار من نیست. قدم نمی‌رسد و نمی‌خواهمم برسد.

یا اینکه کتاب نمی‌خوانم تا اطرافیانم کیف کنند از حرف‌زدن و بحث‌کردن با یکدیگر، یا اینکه خانواده افتخار کنند. کتاب نمی‌خوانم برای پز دادن. کتاب نمی‌خوانم برای اینکه خواندنش یک تفریح لوکس به شمار می‌رود.

کتاب‌خواندم و حفظ رابطه‌ام با کلمات فقط و فقط یک دلیل داشته، آن هم همین که از سطحی‌بودن بیزارم. دوست دارم به جایی برسم که ذهنم بتواند برای سوالاتش جواب‌های قابل اتکاتری پیدا کند. نوشتن را هم برای این دوست دارم، کمکم می‌کند برای ساختن یک تصویر بزرگ‌تر.

روزی که این کنجکاوی آرام بگیرد خیلی از این اتفاقات نخواهد افتاد.

توی کانال تلگرام لینک پستای جدید و چیزهای دیگه که برام جالبه رو میذارم :)

پست‌های مرتبط:

۵ دیدگاه. Leave new

  • من قبل کتاب خوندن کلی آهو بودم! الان کمتر آهو هستم!

    پاسخ
  • خاطرم هست تقریبا دو سال پیش می خواستم کتاب خوانی را جدی دنبال کنم
    در گوگل سرچ کردم فویاد کتابخوانی یا هچین چیزی به وبلاگ میثم مدنی رسیدم.
    همه مقالات را شروع کردم به خواندن دنبال دلیل می گشتم که خودم را قانع کنم به خواندن کتاب.
    بعدا که با خودم فکر کردم دیدم من هیچ وقت برای دیدن فیلم و سریال و کارهای مشابه دیگر اینقدر دنبال دلیل و مدرک نمی گردم
    انگار این کارها هم بهانه ای بود که از کتابخوانی فرار کنم

    پاسخ
    • سحر شاکر
      آوریل 5, 2020 14:48

      منم خیلی از کتابایی که خوندم و هنوزم می‌خونم از سر هوسه. ولی بعضی وقتا به یه کتابای سختی می‌خوری که باید یه سوال، یه دلیل خوب داشته باشی بخونیش و به نتیجه و مفهومش برسی. مثلا اینکه آیا واقعا شانس وجود داره یا مثلا احتمالات چقدر میتونن توی زندگی تاثیر بذارن؟ با این سوالا میرسین به کتابای نسیم طالب. خوندن کتاب fooled by randomness برای من ۸ ماه طول کشید! تا بفهمم چی میگه و جواب سوالم کجاشه.

      پاسخ
  • سحر عزیز
    سلام
    ۱- کوتاه و مختصر و مفید. چرا کتاب می‌خوانم؟ به این دلیل ساده.
    ۲- دلیل: نمی‌خواهم سطحی باشم. به نظرم جلمه‌ای از خودت شنیده بودم که گفته بودی بعضی کتابها باعث می‌شه ما توی جهلمون بیشتر فرو بریم. به حافظه من اتکایی نیست، ممکنه جمله رو کمی تغییر داده باشم، اما اینجا خوندمش، مطمئنم. درون مایه اصلی این جمله اینه که هر کتابی برای خوندن خوب نیست. هر چیزی رو نباید خوند و از این حرفها. فکر کنم به همین خاطره که در مورد کتابهایی که خوندی حرف می‌زنی، چون فکر می‌کنی اون کتاب خوبه که فقط برای پر کردن وقت نیست، بدردت خورده و به درد دیگرانی هم می‌خوره. در این بند سعی کردم در مورد دوری از سطحی بودن صحبت کنم. به نظرت موفق شدم؟
    ۳- کتاب خواندن مثل گوش دادن به حرف دیگرانه و نوشتن مثل ایجاد دیالوگ بین دو و چند نفره. من این ارتباط رو دوست دارم. این ارتباط باعث می‌شه دنیا بزرگتر بشه. نوشتن نه تنها ایجاد ارتباطه، خودش به تنهایی باعث کالیبره شدن درونیات و ذهنیاتم میشه. این بخش از نوشتن رو هم دوست دارم. چیزی فراتر از ارتباطه. یک جور رشد درونی.
    ۴- شاید جمله آخر رو درک نکردم. اگر این کنجکاوی که به خاطرش به سمت کتاب رفتی، آرام بگیرد، دیگر کتاب نمی‌خونی؟ منظورت این بود؟ واقعاً این کنجکاوی تمامی داره؟
    موفق باشی

    پاسخ
    • سحر شاکر
      دسامبر 19, 2019 00:09

      سلام حسین :)
      دلم تنگ شده بود، آره از سطحی‌بودن اصلا خوشم نمیاد، حالا نه اینکه خیلی آدم عمیقی باشم ولی در حد خودم تلاش می‌کنم

      همون فکر می‌کنم کنجکاویه هیچ‌وقت تموم نشه، چون وقتی سر از یه چیز درمیارم خود به خود وصل می‌شه به یک زنجیره دیگه و ادامه داره

      مرسی تو هم همیشه موفق باشی :)

      پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست