در حال خواندن کتاب عزت نفس از ناتانیل براندن بودم که بخشی از کتاب، به مسئله ای پرداخته بود که لزوما منحصر به عزت به نفس نمیشد. و فکر کردم که خوب است آن را اینجا بنویسم.
موسسه تجاری مدرن امروزی دیگر نمیتواند در شرایطی اداره شود که در سمتی از آن چند نفر وظیفه ی فکر کردن را بر عهده داشته باشند و در سمت دیگر انبوهی که فرامین و دستورات را به مرحله ی عمل بگذارند. الگوی قدیمی به سبک ارتش منسوخ شده است. سازمان های امروزی نه تنها به دانش و اطلاعات بسیار وسیع تری نیاز دارند، بلکه به استقلال، خود اتکایی ، اعتماد به خود و توانایی ابتکار بسیار بیشتری نیازمندند. به عبارت دیگر به عزت نفس بسیار بیشتری نیاز داریم. معنای این حرف این است که در بخش های وسیع موسسات و سازمان ها به اشخاصی نیاز است که از عزت نفس کافی برخوردار باشند. به لحاظ تاریخی این یک پدیده ی جدید و بدیع است.
اما موضوع به دنیای تجارت محدود نیست. ما در مقایسه با مردمان روزگار گذشته آزادی عمل بیشتری داریم تا دین، فلسفه ، و اخلاقیات خود را انتخاب کنیم، آزادی بیشتری داریم که سبک زندگی مورد نظرمان را برگزینیم و معیارهایمان را برای رسیدن به یک زندگی خوب انتخاب کنیم. ما دیگر ایمان بی چون و چرا به سنت نداریم. دیگر معتقد نیستیم که
دولت راه رستگاری و سرمنزل مقصود را به ما نشان میدهد. کلیسا، اتحادیه های کارگری ، و سازمان های بزرگ هم توان این کار را ندارند.
در هیچ زمینه ای از زندگی ، کسی به نجات ما نمی آید. هر کس باید از منابع خود استفاده کند.
بیش از هر زمانی، در هر زمینه ای امکان انتخاب داریم. مرزهای امکانات نامحدود در هر جهت که نگاه میکنیم پیش روی ماست. برای اینکه بتوانیم با محیط سازگار شویم، برای اینکه بتوانیم به درستی با شرایط همگام شویم، به استقلال شخصی بیشتری نیاز داریم. باید بدانیم که کیستیم. باید بدانیم که برای ما مهمّ چیست. باید بیاموزیم که به خود فکر کنیم و مسئولیت انتخاب هایمان را بر عهده بگیریم. باید با توجه به حقیقت ها به خود اعتماد کنیم. باید به خود متکی باشیم.
۳ دیدگاه. Leave new
ممنون که وقت گذاشتید
راستش فایل های عزت نفس محمدرضا شعبانعلی رو گوش دادم و بعضی درس های متمم رو هم خوندم اما خب چون تازه آشنا شدم با سایتشون اطلاعات زیادی راجع به درس ها و تمرین ها ندارم
بازم ممنون از راهنمایی
سلام
من آدم بهانه جویی نبودم و نیستم اما سر یه موضوعی که اخیرا درگیرش بودم دنبال این بودم که بالاخره باید یکی باشه که منو از شرایط نجات بده یا نه؟!!
اما با خوندن این متن دوباره یادم اومد که فقط خودم میتونم به خودم کمک کنم و تمام!
راستی این کتابی که راجع به عزت نفس خوندید رو پیشنهاد میکنید؟
سلام عزیزم
اصلا بحث عزتنفس خیلی بحث پایهای هست، اینکه بفهمیم فرق عزت نفس با اعتماد به نفس چیه و چجوری میتونه به ما کمک کنه.
میدونم خیلی از آدمها بهش پرداختن، آدمهایی که شاید سوادشو نداشتن و همین باعث شده این موضوع کلیشه بشه و ما خیلی راحت ازش بگذریم
ولی پیشنهاد من، اینه که حداقل براش وقت بذاریم. من خودم دوماه خیلی در موردش خوندم و تمرین کردم.
آره کتاب عزتنفس ناتانیل براندن خوبه، یعنی متوجه میشید عزت نفس چیه
ولی راهکارهای خیلی کاربردی نداده
با این حال نمیشه از همچین نویسندهای راحت گذشت.
کتاب به عنوان معرفی خوبه ولی بیشتر دنبال منابعی باشید که راهکار هم بدن، مثلا توی سایت متمم یه درس با همین موضوع هست که تا ۵ الی ۶ هفته تمرین داره فقط
در کنارش هم توضیح میده
چند روز پیش هم بحث فرق مسئولیت و تقصیر رو گذاشتم، حتما در موردش بیشتر حرف میزنیم
اینکه بدونیم وقتی میگن مسئولیت چیزی گردن ماست نه اینکه تقصیر ما باشه که اون اتفاق، یا هر چیزی، افتاده. ممکنه خیلی چیزها تقصیر ما نباشه ولی مسئولیتش با ما باشه
مثلا همینجور که اشاره کردید “ما مسئول حالمونیم” حالا ممکنه تقصیر یکی دیگه باشه که این “حال” رو خراب کرده
ولی دست خودمونه، این ماییم که میخوایم زندگیش کنیم و انکارش فقط عقبمون میندازه