باید رفت دنبال آدمهای واقعی. آدمهایی که زندگیهای زیستهی خودشان را یاد میدهند نه اساتید دانشگاه، سخنرانهای انگیزشی یا مربیهای زندگی. از آنها فقط میتوان سخنرانیکردن را یاد گرفت. حالا مربیهای تندخوانی کمتر از عموم مردم کتاب میخوانند، مربیهای انگیزشی فقط وقتی روی سن هستند انگیزه دارند و به خلوت خود که میرسند غمی غریب دارند و کشنده. هر چه بلا سرمان میآید بخاطر زودباوریمان است و بیعملی؛ اعتماد به اینکه هر چیزی که پیچیدگی بیشتر داشته باشد مهمتر است. یادمان میرود که عملکردن با سادهترین قدمها شروع میشود. یادمان میرود که نباید بین تئوری و عملی فاصله انداخت. وگرنه میشود مثل کسی که تا بهحال عاشق نشده و وقتی از عشق مینویسد یا حرف میزند، همهاش انتزاعی است.
انتزاعی یعنی وقتی که من شکل و تصویر دریا را به خوبی بکشم، تو میفهمی و حس میکنی دریا را؛ ولی وقتی صرفا برایت بنویسم “دریا” میشود انتزاع.
باید رفت دنبال آدمهایی که برای زندگیکردن، نسخههای انتزاعی نمیپیچند و زیستن را همان طوری که تجربهاش کردند به تصویر میکنند.
باید یادگرفت شجاعت را زندگیکردن، شرافت را سرمشق قرار دادن، عاشقی را زیستن. همین عملکردنهاست که از آدم، انسان میسازد.
غیر از این میشویم بیهویت و دیگر هیچ چیزی مزه نخواهد داد.
۸ دیدگاه. Leave new
آدمهای واقعی، زندگی را زندگی میکنند.
آدمهای واقعی بیشتر از آنکه حرف بزنند عمل میکنند.
آدمهای واقعی هم گاهی شاد هستند و گاهی غمگین. این موضوع شاید ارتباط مستقیم به کار و زندگی شان نداشته باشد.
آدم است دیگر. هر لحظه میتواند هر طوری باشد.
پایدارباشی سحر عزیز
سلام :)
ممنونم آقای معاشرتی
مرسی که سر میزنید
برای رسیدن به نگرش خوب ، ابتدا باید یاد بگیرید که با زبان آن شخص صحبت کنید. درک کنید که چه سمبلهایی را می پذیرد و چگونه آنها را تفسیر می کند. کسی به کلمات احتیاج دارد و کسی به اقدامات نیاز دارد. کسی نیاز به حساسیت دارد و کسی به هدایا احتیاج دارد.
بنابراین ، اگر به آن فکر کنید ، یک نماد جهانی هنوز وجود دارد. فقط هیچ کس از او خبر ندارد و هیچ کس او را نمی بیند. نماد جهانی عشق ، تلاش برای فهمیدن شخص است.
[…] آدمهای واقعی […]
عالی گفتید.
فکر میکنم توی سنین نوجوانی و جوانی بواسطه اهمیت دستاوردها و تمرکز به اهداف ، ناخودآگاه به سمت کتابها و سخنان انگیزشی جذب میشیم ، فارغ از گوینده فکر میکنیم اینها سرعت و میانبر با خودشون دارند .
اما از یه سنی به بعد هر انگیزاننده ای جذاب نیست . با یه بار یا دو بار مشاهده درک میکنیم ؛ گوینده کتاب میخونه که بیاد تدریس کنه یا اینکه کتاب میخونه تا با ادارک خودش جهان رو کشف کنه و حالا از خرد و زندگی زیست شده ی خودش داره میگه .
اره :) آخرین جملم قرار بود این باشه که میانبری نیست ولی حس تکراری میداد ننوشتم مرسی که گفتین، امیدوارم رسیدن به این سن خیلی طول نکشه
انسان خاک خود ، آبهای اقیانوس ها ، هوا ، حیوانات و خود را مسموم می کند ، حتی بدون آنکه متوجه شود. مردم بیشتر از مشکل گرسنگی و کمبود آب آشامیدنی در کشورهای آفریقایی نسبت به خرید آیفون جدید نگران هستند.
مردم نسبت به آلودگی محیط زیست بیشتر نگران خرید لباس جدید مد هستند ، مردم بیشتر نگران این هستند که دیگران در مورد آنها چه فکری خواهند کرد تا پیدا کردن درمانی برای سرطان. پس چی؟
اما این ایدئولوژی ، این جامعه ، ما خودمان خلق کردیم. ما خودمان معیارهایی برای ارزیابی موفقیت داشتیم که مبتنی بر جدید بودن تلفن و قیمت بالای لباس بود. ما خودمان به خودمان تحمیل کردیم که برای پر کردن خانه ها ، آپارتمان ها ، سرها ، روح خود باید هرچه بیشتر موارد تبلیغاتی را خریداری کنیم تا در آخر بتوانیم چیزی را ثابت کنیم..نبود خود را؟!
ممنونم از وقتی که گذاشتین