توسعه فردیدست‌نوشته

در ستایش خریت در کمیت

۱۵ دیدگاه

می‌خواست نتیجه بگیرد. در همان یکی دو دفعه اول.

حرف‌هایی از تلاش‌کردن هم شنیده بود. توقع نتیجه در همان دفعات ابتدایی را داشت.

نمی‌دانست با یکی دوبار تلاش کردن، نطفۀ کار بسته نمی‌شود.

نمی‌دانست تداوم روح می‌بخشد.

نمی‌دانست بحث هوشمندی در کار، برای کسانی است که پرکاری را طی کرده‌اند و حالا می‌خواهند این پرکاری را مدرن‌تر کنند و بهبود ببخشند.

نمی‌دانست که این تداوم در همان کارهای ساده است که آدم‌ها را متمایز می‌کند.

نمی‌دانست حق خسته‌شدن برای کسانی است که از این پرکاری عبور کرده‌اند.

کتاب‌‌ زیاد می‌خواند اما تکان نمی‌خورد.

او به درجا زدن عادت کرده بود!

حاصل این درجازدن‌ها، اوج‌گرفتن اعتیادهای منفی در زندگی‌اش بود: چک‌کردن صفحات اجتماعی مزخرف، دنبال‌کردن اخبار بی‌خود، وقت‌گذرانی با آدم‌های نامربوط و…

به قول آقای شاهین کلانتری، باید از کمیت گذشت تا به کیفیت رسید.

توهم شکست در همان دفعات اول را نزنیم.

 

توی کانال تلگرام لینک پستای جدید و چیزهای دیگه که برام جالبه رو میذارم :)

پست‌های مرتبط:

۱۵ دیدگاه. Leave new

  • سلام
    از تداوم خارها گل می‌شود
    از تداوم سرکه‌ها مُل می‌شود!

    پاسخ
  • […] در مورد ستایش خریت در کمیت حرف زده بودیم که چقدر کمیت در پیش‌بردن کیفیت موثر است. […]

    پاسخ
  • عاشق تیترزدنتم مهندس
    بوس

    پاسخ
  • «نمی‌دانست حق خسته‌شدن برای کسانی است که از این پرکاری عبور کرده‌اند»
    دینننننگگگ! مخالفم! :)) هیچ کس حق خسته شدن ندارد! هر کسب خسته شود و دست از تلاش بکشد دیگر چیزی عایدش نمی‌شود … که «برای انسان جز آنچه تلاش کند نیست!»

    پاسخ
  • کمیت را باید آنقدر زیاد کنی تا به کیفیت برسی و بعد از آن بتوانی در مورد کیفیت نظر دهی.
    اگر این قانون در کسب و کار جواب ندهد قطعا در نوشتن جواب خواهد داد.

    قلمتان پایدار

    پاسخ
  • محمد سفیدیان
    می 21, 2018 18:29

    تداوم در همان کارهای ساده است که آدم ها را متمایز میکند.
    نوشته ی شما گوشت شد چسبید به استخون… ساده و روان و دلنشین و پرمعنا

    پاسخ
  • خانم شاکر عزیز
    سلام
    یک دوستی داشتم که در وبلاگ مشترک (همونی که به ملکوت اعلا پیوست) یه مطلب نوشته بود و ما رو با همون یه مطلب رسوا کرد. عنوان نوشته‌اش این بود: فست فود. بعد توضیح داده بود که ما اونقدر فست فوت خوردیم که فکر می‌کنیم همه چیز باید فست آماده بشه، بدون زحمت، بدون تلاش، بدون هیچی. هر وقت هم که حرف از انجام یه کار می‌زدیم، تا شروع نمی‌کردیم گرفتارش بودیم دیگه، هی پشت سر هم “جوان فست فودی” “جوان فست فودی” به نافمو می‌بست تا مثل بچه آدم یا کار رو اصولی شروع کنیم یا اصلا سمتش نریم.
    این یادداشت شما منو یاد اون جوان فست فودی انداخت، البته پیشرفته تر.
    موفق باشید

    پاسخ
  • جانا سخن از زبان ما می‌گویی! بعضی از نوشته‌هاتون بیشتر از بقیه‌شون ملموسه.
    n+1 بار خواستم که توی یک کاری پامو فراتر بزارم، بدون اینکه به‌قول شما پرکاری رو پشت سر گذاشته باشم. “نمی‌دانست بحث هوشمندی، برای کسانی‌ست که پرکاری رو طی کرده باشند و حالا می‌خواهند آن‌را بهبود بخشند”. خیلی خوب بود این جمله. مخصوصا “حالا می‌خواهند آن را بهبود بخشند”.
    پاراگراف مربوط به شبکه‌های اجتماعی هم کاملا درسته. با پوست و استخون موافقم!
    البته فکر نمی‌کنم کسی که زیاد کتاب می‌خونه و یا یک هدفی رو، هرچند آهسته، دنبال می‌کنه داره درجا می‌زنه.
    پ.ن: درست شدن تاریخ پست‌ها مبارک ;)

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست