دست‌نوشته

قبول کنیم که همه چیز را بلد نیستیم!

۱۳ دیدگاه

بعضی وقت‌ها دانشمان به بعضی چیزها نمی‌رسد برای همین اگر کسی دوتا حرف قلمبه سلمبه به ما بزند قبول می‌کنیم و تصور می‌کنیم شخص خیلی موارد بلد است و…

در صورتی که خیلی از چیزها از این شوخی‌ها و خطاهای مسخره را برنمی‌دارد. مثلاً خیلی از رشته‌های دانشگاهی اسم قشنگی دارند و کسی که این رشته را خوانده از در رد نمی‌شود! در صورتی که برای کارشناسی یا حتی دکتری‌اش هم یک مقاله آن‌چنانی یا مدل‌سازی‌ای انجام نداده است.

این اتفاق بین برنامه‌نویس‌هاهم زیاد رخ می‌دهد. مثلاً کسی در یک زبانی تنها توانسته بنویسد hello world، در رزومه‌اش وارد می‌کند که من با این زبان کار کردم.

یا کسانی که اخبار گوش می‌کنند، اگر بحثی حول و حوش آن یک درصد شنیده‌هایش شود آن‌چنان تحلیل می‌کند و داستان می‌سازد که آدم فکر می‌کند چندین سالی هست در این حوزه سررشته دارد!

دوستی داشتم که می‌گفت تصمیم گرفتیم شرکتی تاسیس کنیم تا اسمش بماند. اگر کسی خارج از رشته من به این قضیه نگاه کند با چشمان گرد می‌گوید: اههههه ببین از دوران دانشجویی شرکت داشته و…

یا به اصطلاح بگویم کار دهن پرکنی است!

ولی کسی که کمی دانشش را داشته باشد می‌پرسد شرکت چه رتبه‌ای دارد؟ چه پروژه‌هایی گرفته؟ و…

شرکتی که فقط اسما وجود داشته باشد که کاری ندارد. نهایتاً برای ثبت آن 500 یا 600 تومان هزینه می‌کنید و یک شبه می‌توان شرکت دار شد! ولی شرکت داشتن با کارداشتن فرق دارد!

نمی‌دانم چه می‌شود که اکثراً دانش‌های حداقلی خودمان را دست بالا و درست در نظر می‌گیریم.

بنظرم باید گاهی به دانسته‌هایمان شک کنیم.

برعکس این موضوع هم وجود دارد. گاهی اوقات در زندگی‌مان آدم‌هایی میبینیم که انقدر ساکت‌اند که فکر می‌کنیم هیچی بلد نیستند و در دنیای دیگر سیر می‌کنند! ولی کم‌کم مشخص می‌شود که چقدر کاربلد و حرفه‌ای‌اند! معمولاً این آدم‌ها راحت‌تر می‌توان شناخت آن‌هم از کارهایی که کرده‌اند.

ولی برخی از آدم‌های پر ادعا آن‌چنان خوب حرف می‌زنند که آدم دلش نمی‌آید باور نکند! یا دست کم من اینگونه‌ام.

فکر می‌کنم حرف سهراب که می‌گفت چشم‌ها را باید شست، جوری دیگر باید دید این‌جاهم کاربرد داشته باشد!

بنظرم اگر سری بعدی که به این آدم‌ها برخورد کردید ببینید در آن حوزه چه کرده‌اند! مثلاً اگر گفتند برنامه‌نویسم و خیلی علاقه دارم بگویید چه جالب، آفرین، خب تا حالا باهاش چیکارا کردی؟! شنیدم علاقه داری ، برای دل خودت توی این حوزه چیکار کردی؟! (حالت بازجویی نداشته باشه :) )

توی کانال تلگرام لینک پستای جدید و چیزهای دیگه که برام جالبه رو میذارم :)

پست‌های مرتبط:

۱۳ دیدگاه. Leave new

  • فردا امتحان ادبیات دارم ولی از ساعت ۵ تا الان داشتم مقالات وبسایتتون و لینک هایی که معرفی کرده بودید رو داشتم میخوندم, احتمالا فردا امتحان نمره کم بگیرم. :(((
    ولی با اینحال این مطالب با ارزشتر از نمره امتحان بود. :))

    پاسخ
  • کامنت گذاشتم ولی الان از طریق یک دستگاه دیگه میبینم کامنتم نمایش داده نمیشه, و زمانی که میخوام دوباره کامنت رو بنویسم میگه کامنت شما تکراریست

    پاسخ
    • سحر شاکر
      دسامبر 24, 2017 18:11

      ممنون از کامنت‌هایی که گذاشتی.
      کامنت‌ها برای نمایش نیاز به تایید داره.

      پاسخ
  • در رابطه با این مقاله هم باید بگم که من تا دو سال پیش که کلاس هشتم بودم انگونه رفتاری داشتم و بعدا ضررهاش رو دیدم که باعث خورد شدن و تحقیر شدن من در مدرسه و خوانواده و … شد.
    ولی الان یکساله که فهمیدم باید چیکار کنم.
    موفق باشید✌

    پاسخ
    • سحر شاکر
      دسامبر 24, 2017 18:10

      همه ماها خطاهایی توی زندگیمون داریم. مهم اینه که زود بفهمیم و چشممون روش نبندیم. درست مثل کاری که تو کردی :)

      پاسخ
  • سلام
    اول از همه تشکر کنم بابت وبلاگ و مقالات خوبتون، من وبلاگتون رو از سکان آکادمی پیدا کردم و خیلی مطالب خوب و جذابی داید.
    من خیلی به نویسندگی علاقه داشتم( و البته مثل شما به برنامه نویسی پایتون علاقه دارم و عاشق گنو/لینوکس هستم) تا اینکه از وبلاگ شما با وبسایت هایی که در زمینه آموزش و نشر مطالب نویسندگی فعالیت میکنن آشنا شدم و از شما متشکرم.
    امیدوارم که به نشر مطالبتون ادامه بدید و ما هم بتونیم استفاده کنیم.
    موفق باشید.✌

    پاسخ
    • سحر شاکر
      دسامبر 24, 2017 18:08

      سلام عادل
      خوشحالم که گذرت به اینجا افتاده و بیشتر از اون خوشحالم که برنامه‌نویسی رو دوست داری.
      برنامه‌نویسی کلا یه دنیای جالب و هیجان‌انگیزه و دستت بازه تا هر چیزی رو تجربه کنی.

      پاسخ
  • سلام
    بعد از یک وقفه طولانی در به روزرسانی، بازگشتتان تبریک.
    در مورد موضوع بحث، باید بگم همون اول یادداشت یاد داستانی قدیمی افتادم، با این مضمون که روزی از آسمان فرشته‌ای نازل شد، مردم دورش جمع شدند و از او سوال پرسیدند، یکی از سوالاتی که از او پرسیدند، این بود که داناترین فرد در این شهر کیست؟ فرشته جواب داد: سقراط. مردم هم بدو بدو رفتند و به سقراط خبر دادند، سقراط فکری شد که: ای بابا، من این همه نمی‌دانم، فلانی و بهمانی از من عالم‌ترند، چرا فرشته آن‌ها را نام برده؟ آخر من چه علمی دارم؟ تصمیم می‌گیرد که برود و علت را کشف کند، وقتی به معبد می‌رسد تا از فرشته سوال کند: چرا من؟ فرشته رفته است. تصمیم می‌گیرد به آن فلانی‌ها سر بزند تا شاید آن‌ها در فهم این موضوع کمکش کنند، به هر کسی که فکر می‌کرد از خودش عالم‌تر است سر می‌زند و در نهایت متوجه می‌شود که تمام آدم‌هایی که ملاقات کرده، علم بیشتری از او دارند، چیزهایی می‌دانند که سقراط نمی‌داند اما هیچ کدام از آن‌ها اعتقادی به ندانسته‌هایشان ندارند، آگاه به این نیستند که در موضوعاتی جاهل هستند و خود را عالم می‌پندارند. بعدها که خواستند سقراط را محاکمه کنند، در دفاعیاتش این را گفت: نه تنها عموم مردم بلکه معبد دلفی من را داناترین افراد بشر دانسته، در حالی که تنها علمی که من دارم؛ علم به جهل خویشتن و ناچیزی علم بشر در برابر علم خداست.
    ااوه اوه، طولانی شد، برای پایان بندی بگم که به قول جوان‌ترها، این سقراط است، بچه ها مثل سقراط باشید.
    با تشکر

    پاسخ
    • سحر شاکر
      دسامبر 20, 2017 19:28

      سلااااااام
      :))) فکر می‌کردم انقدر دیر آپدیت شدم که گوگل هم منو فراموش کرده. دیدم کامنت اومده خیلی تعجب کردم :) ممنون از نظری که گذاشتید.
      خیلی داستان جالبی بود. مطمئنا داستان همیشه توی گوشه ذهنم می‌مونه.
      راستی انقدر خوب می‌نویسید، توی یکی از پست‌هاتونم دیدم که اشاره به وبلاگ‌نویسیتون کردین. اگر جایی می‌نویسید بگید دنبال کنیم.
      حرفاتون از جنس تجربه‌اس. دانش خالی نیست. کم پیدا می‌شه وبلاگ‌نویسی اینجوری باشه.

      پاسخ
      • سلام مجدد
        فکر میکنم توی همون پست هم اشاره کرده بودم که فعلا یادداشت نمی‌نویسم ولی خوب، یک کانال هست سعی کردم جنبه دیگری از ماجرای زندگی رو توش ببینم که توی صفحه اینستاگرام آدرسش هست و یک وبلاگ قدیمی هست، با این آدرس: http://www.2400.blogfa.com
        امیدوارم یادداشت هایی که خواهید بدرد بخور و از دید شما خوب باشند.
        مرسی

        پاسخ
        • سحر شاکر
          دسامبر 22, 2017 21:13

          سلام.
          عضو شدم. پیگیر مطالبتون هستم :) (هرچند اشاره کردید که کانال آپدیت نمیشه! ولی نوشته‌هاش خستگی ادمو در میکنه:) )
          فید وبلاگتون رو هم اد کردم. امیدوارم شما مثل من تنبلی نکنید و آپدیت کنیدش.
          موفق باشین.

          پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست